دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790653220210219Ottoman Policies to Dominate Shūf: Political and Social Consequencesسیاستهای عثمانیها برای سلطه بر شوف: پیامدهای سیاسی- اجتماعی2793048028210.22059/jhic.2020.291628.654078FAقدریهتاج بخشاستادیار دانشگاه بین المللی امام خمینی (ره)0000-0001-6761-0952Journal Article20191030<span>The present study seeks to examine the Ottoman policies to maintain their dominance over Shūf, the causes of their policies, and its political and social consequences. Shūf had a strategically privileged position because of being located in the eastern Mediterranean region; therefore the Ottomans appointed subordinate tribes to Shūf, but in the case of any disobedience, they eliminate them by supporting their rivals. The ottoman first appointed Kaysi</span><strong> </strong><span>Druze faction of Ma'n dynasty and then they eliminated them by their rival, Yemeni</span><strong> </strong><span>Druze faction of Ma'n dynasty, in the next step they ousted all Druze tribe and supported the Maronites. Also in a disuniting program, they divided Mount Lebanon into northern and southern parts. These politics do not even consolidate Ottoman domination over Shūf but also led to </span> <br /><span>1860 Mount Lebanon civil war between the Druze and Maronites. Eventually, Shūf was occupied by France in 1287 AH / 1870 AD.</span>در پژوهش پیشرو، سیاستهای عثمانیان برای ابقای سلطۀ خویش بر شوف و علل و پیامدهای آن بررسی میشود. شوف در شرق دریای مدیترانه، از دیرباز موقعیت راهبردیِ ممتازی داشت و از اینرو، عثمانیها خاندانهایی مُطاع را بر شوف میگماشتند و در صورت مشاهدۀ هرگونه نافرمانی، به حذف و حمایت از رقبای آنان روی میآوردند؛ انتصاب خاندان دروزیِ مَعنی از شاخۀ قیسی و حذف آنان با جایگزینی دروزیانِ معنیِ یمنی و سپس حذف همۀ دروزیان از قدرت و حمایت از مارونیان و نیز تقسیم جبل لبنان به دو بخش شمالی و جنوبی سیاستهای تفرقهافکنانهای بود که سلطة عثمانیها را بر شوف تثبیت نکرد و جنگ داخلی میان دروزیان و نیز با مارونیان را در پی آورد و کار شوف در 1287ق/1870م به اشغال نظامی فرانسه انجامید.<br /> <strong> </strong>دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790653220210219The Problem of Double Biographical Information for a Single Historical Agent in the Islamic Biographical Works (Tarājim)نگاهی آسیب شناختی به تراجم نویسی اسلامی؛ بررسی موردی دوانگاری یک شخصیت3053238028310.22059/jhic.2020.298049.654113FAعلیحسن بگیدانشیار گروه الهیات دانشگاه اراکعبداللهمتولیدانشیار گروه تاریخ دانشگاه اراک0000-4455-3245-2554Journal Article20200217<span>In this paper, we approach the problem of double biographical information for a single historical agent in the Islamic biographical works, by the case study of Mullā Abūṭālib Sulṭānābādī. The result of a critical survey on his biography in the books </span><em>Tabaqāt 'A'lām al-Shi'a</em><span> by Āghā Buzurg Tihrānī and </span><em>A'yan al-Shi'a</em><span> by Sayyid Muḥsin Amīn shows that his biographical information is presented mistakenly as he is considered two independent characters.</span>هدف پژوهش حاضر، نگاهی آسیبشناختی به تراجمنویسی اسلامی؛ با تمرکز بر بررسی موردی دو انگاری یک شخصیت است. دو انگاری یک شخصیت، یکی از آسیبهای نوشتههای رجالی و تراجمنگاریها بهشمار میآید که احتمالاً با نگرشی سهلانگارانه در برخی از نوشتههای تراجمنویسان گنجانده شده است. در این میان آخوند ملا ابوطالب سلطان آبادی، یکی از چهره دینی عصر، از کسانی است که در کتاب «<em>طبقات اعلام الشیعه</em>» و «اعیان الشیعه» در زمره دو انگاری قرار گرفته است. تراجم نویسانی چون شیخ آقا بزرگ تهرانی و علامه محسن امین، شرح زندگی او را در تراجم خود آوردهاند. ازاینروی، سوال اصلی پژوهش این است که آیا آقا بزرگ تهرانی و علامه محسن امین در بررسی و تدوین شرح حال آخوند ملا ابوطالب سلطان آبادی با دوانگاری شخصیت روبهرو شدهاند؟ نتایج بررسیهای انتقادی نشان داد که علامه محسن امین و آقا بزرگ تهرانی با اثرپذیری برخی از اطلاعات پیشینی و قراین غیر منطبق، در ذکر تحولات زندگی آخوند ملا ابو طالب سلطان آبادی گرفتار دو انگاری شده و شرح احوال دو نفر را ذکر کردهاند، در حالیکه در عینیت تاریخی یک شخصیت واقعی با چنین مشخصاتی وجود دارد.دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790653220210219Iran's Financial Situation during the Prime Minister Ḥājjī Mīrzā Āqāsīمالیه و وضع مالی ایران در دوره صدارت حاج میرزا آقاسی3253658028410.22059/jhic.2020.293806.654092FAسید مصطفیحسینیدانشجوی دکتری رشته تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانمحمدعلیکاظمبیکیدانشیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران،0000-0002-2771-1035سیّد جمالموسویدانشیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانJournal Article20191210<span>The financial bankruptcy of the Iranian government at the end of the reign of Moḥammad Shah Qajar (1808 – 1848 AD) is an undeniable fact, which its causes are still unclear. Most sources in the Nasserian era, as well as recent researches, have attributed this situation to the financial policies and activities of Ḥājjī Mīrzā Āqāsī, grand vizier of Moḥammad Shah. However, other structural and fundamental factors appear to have been involved in the formation of this crisis: besides the inherited financial problems, the unrest during the early years of the Moḥammad Shah's reign, the war in Herat, famine, and cholera also could be mentioned. The present study, based on official documents, examines the political and economic situation in Iran during this period and analyzes the essential factors related to this crisis. The result of the study shows that not even Ḥājjī Mīrzā Āqāsī's financial policies were not responsible for the bankruptcy, but also his activities, at least in the short term, improved the national economy. The increasing unrest during the final years of Moḥammad Shah's reign, the central government's ineptitude in collecting taxes, the corrupted financial system, the coins transferring from the country, the increase in assignments of land (tūyūl) as a result of lack of liquidity, the reduce in treasury revenue and the fiscal imbalance were the situation at the end of Mīrzā Āqāsī's time.</span>ورشکستگی مالی دولت ایران در پایان دوره سلطنت محمد شاه قاجار (1250-1264 ق) واقعیتی انکارناپذیر است. با وجود این، چرایی این موضوع همچنان مبهم باقی مانده است. غالب منابع عصر ناصری و همچنین پژوهشهای جدید، این وضعیت را ماحصل سیاستها و اقدامات مالی حاج میرزا آقاسی، صدر اعظم محمد شاه دانستهاند. این در حالی است که بهنظر میرسد عوامل ساختاری و اساسی دیگری در شکل گیری بحران مذکور دخیل بودند. در این زمینه میتوان در کنار مشکلات مالی میراث دورههای قبل، از شورش و ناآرامیهای اوائل سلطنت محمدشاه، جنگ هرات، قحط سالی و وبا نام برد. پژوهش حاضر با تکیه بر اسناد دیوانی، ضمن بررسی اوضاع سیاسی و اقتصادی ایران در دوره محمد شاه، عوامل اساسی مؤثر در ایجاد بحران مذکور را مورد واکاوی قرار داده است. بنا بر یافتههای این پژوهش، نه تنها سیاستهای مالی حاج میرزا آقاسی عامل این ورشکستگی نبود، بلکه اقدامات او دست کم در برههای کوتاه به بهبود اوضاع مالی مملکت منجر شد. با این حال در پی تشدید ناآرامیها در سالهای پایانی حکمرانی محمد شاه و در نتیجه ناتوانی حکومت مرکزی در وصول مالیات و فساد دستگاه مالیه از یک سو، و خروج مسکوکات و افزایش تیول به سبب کمبود نقدینگی از سوی دیگر، کاهش درآمد خزانه و کسری در جمع و خرج را در پایان صدارت آقاسی به دنبال داشت.دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790653220210219The Urban Transformation of Public Spaces in Iran Until the End of the Safavid Eraدگردیسی در فضاهای جمعیِ ایران تا انتهای عصر صفوی3673988028510.22059/jhic.2021.307406.654165FAسمرحقیقی بروجنیاستادیار دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران.سانازرهروی پودهااستادیار دانشکده معماری و شهرسازی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد اصفهان (خوراسگان)، اصفهان، ایران.Journal Article20200801<span>The public space has been altered over the course of history. Many factors such as politics, economy, government, religion, etc., could impact the forms and functions of public space. The gradual evolution of public space could be understood as a consequence of urbanization development. However, it seems that through the history of urbanism in Iran, until the end of the Safavid era, the urban texture in public space has experienced major shifts during two historical periods: the early centuries of Islam and the Safavid era.</span> <br /><span>In this paper, by adopting a historical method, the concept of public open space on a city-scale and its urban role have been theoretically studied. As a result of this study, we found that significant transformation in the forms and functions of public space, during the early centuries of Islam and the Safavid era, was under the influence of political and ideological transformation in Iranian society. </span>الگوهای جدید زندگی از یکسو و نیروهای مداخلهگر مانند سیاستهای داخلی و خارجی، تحولات اقتصادی، تحولات ایدئولوژیک از سوی دیگر، بر ساختار و نقش فضاهای جمعی در طول تاریخ، تأثیر داشته است. روند شکلگیری و تکامل فضاهای جمعی را میتوان اغلب، تابع الگویی تدریجی و حاصل پیشرفتهای فرهنگ شهرنشینی دانست. چنین به نظر میرسد که در تاریخ شهرنشینی ایران تا دوران صفویه، این فضاها در دو مقطع، به نوعی، دچار دگردیسی و تغییرات آشکار شدند. پژوهش حاضر تحقیقی تاریخی است و در آن به توصیف و تحلیل منابع مکتوب پرداخته خواهد شد و میکوشیم تا این تحولات اساسی را در کمّیت و کیفیت فضاهای جمعی در قرون اولیۀ پس از اسلام و عصر صفوی معرفی کنیم. به نظر میرسد که میتوان این استحالۀ فضایی و کارکردی در فضاهای جمعیِ شهری در این دو دوره را حاصل دگردیسی در فضای ایدئولوژیک در قرون اولیۀ پس از اسلام و فضای سیاسیِ ایران در عصر صفوی دانست.دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790653220210219The Reform of the Yazdgerdi Calendar in the Year 375 Yazdgerdi According to RivāYat of Farnbag-SRōšاصلاح سال 375 تقویم یزدگردی برمبنای روایت فرنبغ سروش3994178028610.22059/jhic.2021.299800.654118FAحمیدرضادالونداستادیار گروه زبانهای باستان پژوهشکده زبان شناسی پژوهشگاه علوم انسانیJournal Article20200624<span>The Yazdgerdi calendar is a part of the Iranian heritage which was accepted by the conquering Muslims in the same Sassanid way. They applied it to manage bureaucratic and financial affairs. The calendar, after two and a half centuries, encountered some inaccuracies. Hence, it was necessary to perform a calendrical reform to make it proper for administrative purposes. About 120 years after this reform, Zoroastrian society also found the calendar problematic for religious purposes: Nowruz, as well as the end of the Iranian great cycle, was shifted more than a month from its original time. The leadership of the Zoroastrian community, based in Fars and Baghdad, implemented also reform to the calendar in the year 375 Yazdgerdi, despite the opposition of some traditionalist clerics of the north and east of Iran. In this paper, we study the historical evidence of this calendrical reform and its consequences in Zoroastrian sources and the works of Islamic astronomers.</span>تقویم یزدگردی بخشی از میراث ایرانی است که مسلمانان بیکموکاست به همان شیوه و مبنای ساسانی پذیرفتند و آن را برای امور دیوانی و مالی به کار گرفتند، اما پس از دو و نیم سده، به سبب ماهیت گردشی و نقصان آن دچار مشکل شدند و برای تنظیم امور و رفع نیازهای خویش، ناچار تقویم یزدگردی را اصلاح کردند و در آن تغییراتی دادند. 120سال پس از اصلاحات مسلمانان و مدتی بیش از یک ماه تغییر در جابجایی نوروز، همچنین پایان یافتن دور بزرگ گاهشمار ایرانی، جامعۀ زردشتی نیز با تقویم یزدگردی دچار مشکل شد و تصمیم گرفت آن را اصلاح کند. رهبری آن جامعه که در فارس و بغداد سکنی داشت، در 375ی اصلاحات را علیرغم مخالفت بخشی از روحانیون سنتگرای ساکن در نواحی شمال و شرق ایران، عملی کرد. پژواک این اقدام و پیآمدهای آن در متون زردشتی و آثار منجمان اسلامی موضوع این گفتار است.دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790653220210219The Role and Status of Scholars During the Afghan Interregnum and the Afsharid Kingdom (1722-1750 Ad)نقش و جایگاه علماء در دورۀ فترت افغان و پادشاهی افشاریه (1135ق-1163ق)4194358028710.22059/jhic.2020.303817.654143FAمهدیدهقانیاستادیار گروه تاریخ دانشگاه جیرفتJournal Article20200602<span>In the era of political unrest following the collapse of the Safavid government due to the opposition of Afghans and king Nadir to the infective role of prominent scholars, many of them were massacred or deported to neighboring countries but their educational and social links remained. The present study seeks to answer this question: What were the role and position of scholars in the afghan period and the Afsharid kingdom? It seems that the chaos of Iranian society had a dual effect on the scholar's class. On the one hand, it led to the weakness of their educational reputation and financial power, and on the other hand, it improved their active role as the participants in political-religious negotiations. The present study, adopting a historical method, profiting data collections in libraries, describes and categorizes the aspects of the social status of scholars, analyzes and interprets these features and their effects.</span>در عصر آشوبهای سیاسی پس از سقوط حکومت صفویه، به سبب ضدیت افغانها و نادرشاه افشار با نقش آفرینی مؤثر علماء، بسیاری از آنان به قتل آمدند یا به سرزمینهای دیگر تبعید شدند، ولی آنان همچنان پیوندهای آموزشی و اجتماعی خود را حفظ کردند. بر این مبنا، پژوهش حاضر درصدد یافتن پاسخ به این پرسش است: علماء در دورۀ فترت افغان و پادشاهی افشاریه چه نقش و جایگاهی داشتند؟ چنین به نظر میرسد که آشوبهای جامعۀ ایران تأثیر دوگانهای بر قشر علماء داشت: از یکسو به ضعف وجهۀ آموزشی و بنیۀ مالی آنان انجامید و از سوی دیگر به سبب مشارکت علماء در مذاکرات سیاسی ـ مذهبی، موجب نقشآفرینی فعال ایشان گردید. در پژوهش حاضر، با استفاده از روش تحقیق تاریخی و دادههای کتابخانهای از منابع دستاول تاریخی پس از توصیف و طبقهبندی جنبههای گوناگون وضعیت اجتماعی علماء، این ویژگیها و تأثیرات مختلف آن بررسی میشود.دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790653220210219A Social History of Belts, as a Part of Formal or Regula costumes, in the Islamic Worldتاریخ اجتماعی کمربند در پوشاک رسمی و روزانۀ جهان سنتی اسلام4374538028810.22059/jhic.2020.291474.654075FAنگارذیلابیاستادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه شهید بهشتیJournal Article20191113<span>The Belt used to be a part of the formal and regular costumes in the various regions of the Islamic world. The Belt, in addition to the primary function of holding pants, has carried social implications in the different periods of history, according to its varieties of colors, materials, and decorations. Analyzing a wide range of historical, literary, and social sources, the paper draws the scheme of the belt in the structure and context of the world of Islam. A thick description method has been used for this purpose. The ways of belt fastening and its other functions in clothing, such as ornamental or magical, could be considered as evidence for the study of the social status of historical agents in Muslim societies. We also encounter a wide range of the words used to refer to the belts in the Islamic classical world, which testify to the various significations of belts according to social-cultural context.</span>کمربند، علاوه بر نگاهداشتن پوشاک قسمت پایینتن و جمعکردن کمر در لباسهای رو، بر اساس تنوع آن در جنس، گونه، رنگ و تزیینات، در دورههای مختلف در جهان اسلام دلالتهای متنوع اجتماعی نیز داشته است. در این پژوهش، این پرسش بررسی شده است که کمربند در دورههای مختلف چگونه به کار میرفته و تنوع واژگانی مرتبط با آن حاکی از چه دلالتهای متنوع اجتماعی و فرهنگی بوده است؟ در این مقاله دلالتهای مختلف اجتماعی کمربند در ساختار جهان سنتی اسلامی در زمینۀ تاریخی با رهیافت توصیف غلیظ (توصیف پرجزئیات)<sup><sup>[1]</sup></sup> استخراج و نشان داده شده است که کمربند علاوه بر کارکرد پوشاکی، کاربردهای تزیینی، تعویذی، دینی و آیینی تشکیلاتی هم داشته و جنس، رنگ، تزیینات و کیفیت استفاده از آن و نیز طیف واژگانی که بر آن اطلاق میشده، حاکی از جایگاه و منزلت اجتماعی افراد جامعه بوده است.<br /> <br clear="all" /><br /> <br /> [1]. Thick descriptionدانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790653220210219The Acquaintance of Muslims with Zoroastrian Religious Culture during the Early Centuries of Islamراههای آشنایی مسلمانان سدههای نخست هجری با فرهنگ دینی زردشتی4554908028910.22059/jhic.2021.306363.654158FAمجتبیزروانیدانشیار دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهرانفیروزهصادق زاده درباندانشجوی دکتری ادیان و عرفان تطبیقی، دانشکدۀ الهیات و معارف اسلامی، دانشگاه تهرانJournal Article20200716After the fall of the Sassanid Empire and the conquest of Iran by Muslims; confrontations and communications between the Muslim Arabs and the Zoroastrian Iranians, who still believed in their ancient religion, notably increased. A significant consequence of this situation was a gradually mutual cultural familiarity; which had a vast political, social, cultural, and even scientific influence on the people's ordinary life. There is considerable information, in the Islamic sources, about how several Zoroastrian doctrines found their way into the Islamic texts, indirectly or even directly, as a result of the social relationship between Muslims and Zoroastrians. In this paper, we survey, based on several Islamic sources, the principal modes of the first acquaintance of Muslims with Zoroastrian doctrine and practice. <br /> پس از فروپاشی پادشاهی ساسانی و فتح ایران به دست مسلمانان، مواجهۀ اعراب مسلمان با ایرانیانی که بر دین کهن زردشتی بودند، بیشتر شد و بهدنبال آن، ارتباط میان آنها فزونی گرفت. یکی از پیآمدهای این روابط، هم در سطح سیاسی و اجتماعی و هم علمی و فرهنگی و حتی تا حدود بسیاری روابط میان عامۀ مردم، بهمرور زمان، آشنایی هر دو طرف با فرهنگ دینی دیگری بود. در بسیاری از منابع دورۀ اسلامی گزارشهایی حاکی است که چگونه ارتباط و تماس میان دو گروه، چه بهصورت مستقیم و چه غیرمستقیم، سبب راهیافتن اطلاعات بسیاری دربارۀ عقاید و باورهای دینی زردشتی به نوشتههای مسلمانان شد. در این مقاله کوشیدهایم تا برخی از مهم ترین راههایی که زمینۀ آشنایی مسلمانان با عقاید و باورها و آداب و رسوم دینی زردشتی را فراهم آورد، طبق اطلاعات موجود در منابع دورۀ اسلامی، بررسی کنیم.دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790653220210219The Problem of Inflation and Its Solution in Egypt during the Bahri Mamluks Periodبررسی پدیده گرانی و راههای مقابله با آن در مصر دوره ممالیک بحری4915118029010.22059/jhic.2020.292300.654081FAفاطمهعسگریکارشناس ارشد تاریخ و تمدن ملل اسلامیولی الهبرزگراستادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه بین المللی امام خمینی(ره)Journal Article20191205During the domination of the Bahri Mamluks, The Egyptians have experienced inflation and high prices for a long period. This situation was caused by natural and human factors. In this paper, we study the economic policies of the Bahri Mamluks and evaluate the efficiency of them. A survey of historical evidence shows that these policies were not organized, stable and provident. Hence, these policies, mostly temporary solutions, were often a matter of abuse and misapplication by the profiteering people or groups attached to the government. As a result of the lack of strategy and long-term vision, the domination of Bahri Mamluks collapsed and the power transferred to the Burji Mamluks.گرانی از جمله معضلاتی بود که مصریها در بیشتر سالهای حاکمیت ممالیک بحری، با آن مواجه بودند. علل مختلفی در بروز پدیدۀ گرانی در این دوره تاثیر داشت که در نگاهی کلی میتوان آنها را به دو دسته عوامل طبیعی و عوامل انسانی تقسیم بندی کرد. بررسی گرانی و علل بروز آن و نیز تحلیل و ارزیابی سیاستهای اقتصادی ممالیک بحری برای راههای رهایی از آن و میزان کارایی این سیاستها از اهداف اصلی این مقاله است. بررسی گزارشهای تاریخی نشان میدهد که سیاستهای اقتصادی دولت ممالیک بحری با توجه به وسعت و گستردگی گرانی و پیامدهای اجتماعی و سیاسی ناشی از آن، اغلب فاقد برنامهریزی، ثبات و آینده نگری بود. سیاستهای آنان اغلب گذرا و موقت بود وگاه به سبب دخالت و سوءاستفادۀ افراد و گروههای سودجو و وابسته به کانونهای قدرت، به نتایج مطلوب و دلخواه نمی رسید. بنابر یافتههای تحقیق، سیاستهای مذکور به سبب فقدان بینش راهبردی و بلندمدت و اجرای نادرست مجریان و صاحبان قدرت، نقش مؤثری در زوال و فروپاشی سیاسی و در نهایت انتقال قدرت به ممالیک برجی داشت.دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790653220210310The Two Different Senses of "Principles" in Calligraphy and Disagreement about Its Components: The Persian Texts about Calligraphy From 13th Century to 21st Century Adدو معنای «اصول» و «اختلاف» در «اجزای خط» (در متنها و رسالههای فارسی- مربوط به خوشنویسی- از سدهی هفتم تا چهاردهم هجری)5135378029110.22059/jhic.2020.282517.654013FAمحمدفداییکارشناسی ارشد رشتۀ ارتباط تصویری، دانشکدۀ هنرهای زیبای دانشگاه تهرانJournal Article20190601In the tradition of calligraphy education, which is still alive, the students learn the twelve theoretical components as a basis for the practice. These components are sometimes considered wrongly as principles. A survey on historical sources about caligraphy shows that the concept of the principles in the sense of "twelve components" is recent: the interpretation of the principles has been altered over the course of history. The concept of principles had a general sense and a specific sense, by the way even its components were variant. <br />From the 10 century AD onwards, the general sense of principles got fixed as Ibn Muqla's geometric principles; and after the middle of the 14 century AD, the specific sense, i.e. the comprehensive set of other components of calligraphy, emerged. <br />During this century, ʿAbdallāh Ṣayrafī presented its eight calligraphy components, but in <em>Tuḥfat al-moḥibbīn</em>, the other treatise on the subject, the components were six. Finally, in the 16th century AD, the twelve components were introduced in the <em>Adab al-mashq</em> by Bābāshāh Isfahānī. <br /> در سنت آموزش خوشنویسی در ایران که اینک نیز جریان دارد، برای خوشنویسی دوازده جزو و گاهی به اشتباه دوازده اصل/ قاعده بر میشمارند و هنرجو خوشنویسی را بر اساس آموزش عملی مذکور میآموزد، اما از رساله های کهن خوشنویسی چنین برمی آید که اصول در معنی "اجزای دوازدهگانه" امری متأخر است و در طول تاریخ، اصول دو معنای عام و خاص و اجزای غیرثابت داشته است. از سدۀ 4ق به بعد، اصول معنایی عام و ثابت، یعنی وضع هندسی ابن مقله و از اواسط سدۀ 8ق معنای خاص آن، جامع سایر اجزای خوشنویسی آشکار شد. در این سده، عبداللّه صیرفیاجزای هشتگانۀ خط را نقل کرد و مدتی پس از او در تحفةالمحبین اجزای ششگانه آمد و در نهایت، در سدهی 10ق در آدابالمشق باباشاه اصفهانی، اجزای تحصیلی خط در دوازده جزو برشمرده شد. این سیر تاریخی به روشنی تغییر اجزا در "اصول" را مینمایاند و نشان میدهد که این اجزا توقیفی و ثابت نبودهاند.دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790653220210219Perfumery in the Pharmacological Tradition of the Medieval Islamعطرشناسی در سنت داروشناسی دورۀ اسلامی از سدۀ سوم تا نهم قمری5395598029210.22059/jhic.2021.317894.654215FAیونسکرامتیاستادیار پژوهشکده تاریخ علم، دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهران0000-0001-9587-3282محسنقوسیپژوهشگر مستقل0000-0002-6072-0259Journal Article20210125Most of the pharmacological works of the Islamic era have mentioned aromatic substances especially those that are considered as perfumes in the medieval Islamic texts. These works listed the medical properties of each aromatic substance, their various types, and their origins. These descriptions include more details than most of the independent perfumery monographs. Comparing the information about the principal aromatics (Musk, Ambergris, Aloeswood, and Camphor) in the pharmacological works and the perfumery monographs, considering the textual relation between them, can shed a light on the medieval Islamic perfumery tradition, while there is a lack of knowledge on the issue regarding the absence of comparative studies. On the other hand, the references of the pharmacological works are not mentioned, and it makes the comparative studies complicated.
در بیشتر آثار داروشناسی دورۀ اسلامی، به مواد خوشبوی و از جمله آنچه در متون دورۀ اسلامی عطر انگاشته میشد، توجه شده است. در این آثار ضمن برشمردن ویژگیهای دارویی هر عطر، اجناس مختلف آن و مناطقی که هر جنس در آنجا به دست میآید معرفی شده است. توجه برخی داروشناسان به این موضوع گاه تا بدانجا بوده که حاصل کار از لحاظ جزئیات و تفصیل حتی از بیشتر عطرنامهها نیز پیشی گرفته است. مقایسۀ گزارشهای گاه بسیار مفصل دربارۀ اجناس 4 عطر اصلی عنبر، عود، کافور و مشک، مشهور به «اصول»، در آثار داروشناسی و یافتن ارتباط میان آنها و عطرنامهها، و نیز شناخت ارتباط محتوایی میان آثار داروشناسی با یکدیگر در این موضوع میتواند در ترسیم چشماندازی روشن برای سنت عطرشناسی دورۀ اسلامی بهکار آید. چشماندازی که تاکنون به دلیل نبود جستارهای تطبیقی در این باره فراهم نشده است. البته بیتوجهی شماری از داروشناسان در یادکرد منابع، موجب شده است که در بسیاری موارد، شناخت این ارتباطها جز با مقایسۀ محتوایی و متنی میسر نگردد.دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790653220210219The Pedagogical Situations for Women in the Safavid Era: Women in the Family of Shia Scholarsآموزش زنان در دورهی صفویه؛ زنان بیوت علمای شیعه5615908029310.22059/jhic.2021.306091.654157FAسمیهکرمیدکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایران؛فهیمهمخبردزفولیاستادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانJournal Article20200714<span>In the history of Islamic civilization, we encounter a lack of information about women, because of the patriarchal social and political structure which degraded women. The historical sources of the Safavid era, due to some civil and religious restrictions, don't provide us with adequate information on women, and in our case, women in the family of Shia scholars. As a result, they picture them as illiterate and socially inactive. On the other hand, it is possible to find some evidence, in biographical books, which inform us of a pedagogical tradition for women in the family of Shia scholars. The remaining works of these women are also another significant evidence. Our aim with this paper was to survey women's role in pedagogy and knowledge production based on manuscripts and published historical and biographical sources.</span>اطلاعات ما از زنان ایرانی در سراسر تاریخ دورهی اسلامی همواره کاستیهایی داشته است و ساختارهای سیاسی و اجتماعی مردسالارانه، زنان را در جایگاه فروتری نسبت به مردان نشاندهاند. منابع تاریخی دورهی صفویه نیز به سبب برخی محدودیتهای عرفی و مذهبی از وضع آموزش زنان به ویژه بانوان بیوت علمای شیعه اطلاعات اندکی به دست میدهند و زنان این دوره را کمسواد و فاقد نقش اجتماعی نشان می دهند؛ حال آنکه گزارشهای برخی کتب تراجم و رجال از فعالیتهای علمی و تعلیمی بانوان بیوت علمای شیعه و آثار ارزشمند بازمانده از آنان، گواه سنت بنیادین آموزش در میان ایشان است. در این مقاله بر پایهی منابع خطی و چاپی تاریخی و کتب تراجم، کوشش شده است تا سهم بانوان در آموزش و تألیف در این دوره بررسی شود.