دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790646120130522“City of God” and “Umm ul-Qura’’از شهر خدا تا ام القری1196221910.22059/jhic.2013.62219FAابوالفضلخوش منشدانشیار دانشگاه تهرانJournal Article20140222The religious centrality has been concreted in several forms. One of these concrete forms and in fact the best one is the “City of God”. The ideal aim of establishing the “City of God” has been to make the connection between human beings and God. This ideal has been manifested either in ambiguous form in the old times, in the nations’ myths or more clearly in the holy scriptures. Sometime we see the realization of this ideal in physical form. In the course of the religious thought, this sublime and collective ideal, has linked with the divine convenient and the name of the great prophet Abraham and has realized as “Umm ul-Qura’’, meaning the universal and religious metropolis and the cradle of the Holy House of God, to develop the world security and transcendence.مرکزیت دینی در طول تاریخ به صورتهای گوناگون تجلی کرده است. یکی از این صورتها، بلکه صورت برترِ آن، «شهر خدا» است. آرمان شهر خدا، مبتنی بر هدف برقراری پیوند میان خدا و انسان و بازجویی روزگار وصل بشر، بوده است؛ این آرمان، گاه در روزگاران و اسطورههای کهن به صورتی خام و مبهم جلوه کرده و گاه به صورتی آشکارتر در متون مقدس نمود یافته است. زمانی هم صورتی از وجود فیزیکی به خود گرفته است. این آرمان جمعی و متعالی، در سیر اندیشه دینی به تدریج جلایی افزون یافته، با «میثاق الهی» و نام حضرت ابراهیم پیوند خورده و در نهایت نه با عنوان «شهر خدا» که به صورت «امّ القری» تحقق یافته است. از نگاه این مقاله، شریعت خاتم، سرِ درافکندن چیزی با عنوان شهر خدا و مانند آن را نداشته است؛ اما از عنوانی دیگر سخن گفته که عبارت از امّالقری و مأوای «بیتالله الحرام» است تا مقاصد عملی و متعالی چیزی که از آن به صورت رؤیایی و گزاف در قالب شهر خدا یاد میشده، با آن محقق گردد.دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790646120130522Some Considerations on Editions of Tarikh-e Bayhaqملاحظاتی در باب تصحیحات تاریخ بیهق21356222110.22059/jhic.2013.62221FAمرتضیدانشیاراستادیار دانشگاه فردوسی مشهدمحمدعلیکاظمبیگیدانشیار دانشگاه تهران0000-0002-2771-1035Journal Article20170203Tarikh-e Bayhaq, one of the most important local histories, is written by Abu-AL Hasan Ali ibn Zaid Bayhaqi in Persian in the mid-sixth century Ah. The critical edition of the work was published in 1317 by Ahmed Bahmanyar and once again in 1347 by Kalym Allah Hosseini. Despite the introductions and valuable comments of editors, there are still significant shortcomings and ambiguities in both edits, which were neglected by researchers in the areas of history and historiography .This study is allocated to recognize and remove the shortcomings and ambiguities in Tarikh-e Bayhaq. Findings of this study shows that the most of shortcomings and ambiguities of the book is due to the fact that the author did not present final version of his book.<em>تاریخ بیهق </em>نوشته ابوالحسن علی بن زید بیهقی، از مهمترین تواریخ محلی فارسی است که در نیمه دوم سده ششم نوشته شد. چاپ انتقادی این اثر نخستین بار در 1317ش، به کوشش احمد بهمنیار و بار دیگر در 1347ش به سعی کلیمالله حسینی منتشر گردید. به رغم مقدمه و تعلیقات ارزشمند مصححان، همچنان کاستیها و ابهاماتی در هر دو چاپ وجود دارد که بعضاً از چشم پژوهشگران تاریخ و تاریخنگاری در ایران نیز پوشیده مانده است. مقاله پیش رو، کاستیهای موجود را نشان داده و در رفع آن خواهد کوشید؛ همچنین میکوشد ابهامات موجود در <em>تاریخ بیهق</em> را بر طرف سازد. عدم اهتمام مؤلف به ارائه ویرایشی نهایی از کتاب، مسبب اصلی برخی از کاستیها و خطاهای راه یافته در کتاب است.دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790646120130522From Confrontation to Interaction: An analytical Survey on Relations between Yidrim Beyazid and Madrasa Graduatesاز تقابل تا تعامل: بررسی تحلیلی مناسبات یلدرم بایزید و مَدْرسیان37546222310.22059/jhic.2013.62223FAمهدیعبادیاستادیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی دانشگاه پیام نورJournal Article20170311Although, in the Ottoman dynastic historiography, Bayezid I. was described as the mighty and warrior figure, this Sultan also was in his behaviors and policies under the influence of the influential political-religious currents in Ottoman territory. Using the motivation of Beyazid I to raise his stature as Muslim Sultan and pretender in the Islamic world after victory at Nicopolis war in 797/1396, the current of Madrasa could change the situation to its favor. When the Yildirim Beyazid tried to dominate throughout Anatolia, the Madrasa graduates forced him to repent from committing of illicit acts and by this way they renewed, like previous periods, their political status in Ottoman rule. However, attempts of the Madrasa current had failed to peacefully resolve the conflict between Beyazid I and Tamerlane. Following the defeat in the Battle of Ankara in 804/1402, the reign of Yildrim Beyazid came to end and the Ottoman Empire was on the verge of collapse and disintegration.در تاریخنگاری رسمیـدودمانی عثمانی، چهرهای جنگاور و مقتدر از بایزید اول ترسیم شده است، با این حال وی در رفتارها و سیاستهای خود، متأثر از جریانهای سیاسیـمذهبی با نفوذ در قلمرو عثمانی بود. بایزید اول به واسطه هوشمندی فرصتطلبانه جریان صوفیانه، با بهرهگیری از فرصت قتل مراد اول، در صحنه جنگ قوصوو(791/1389) بر تخت سلطنت جلوس کرد. وی به سبب پیوند سیاسی و رفتاری با این جریان، در دوره اول زمامداری، بر جریان مرتبط با مدارس سخت گرفت و حضور آنها را در سپهر سیاسی عثمانی، تصعیف کرد. اما مدرسیان به واسطۀ نقش مهم خود در عرصه ملکداری، توانستند حضور حداقلی خود را در عرصه سیاسی حفظ کنند. به علاوه جریان مدرسی، در نهایت با بهرهگیری از انگیزه بایزید اول برای مطرح کردن خود در قامت سلطانی مسلمان و مدعی در جهان اسلام، توانست اوضاع را به نفع خود تغییر دهد. مدرسیان پس از نامور شدن بایزید، به سبب کوشش برای تسلط بر سراسر آناتولی، توجه سلطان عثمانی را به خود جلب و او را به توبه از ارتکاب اعمال غیرشرعی وادار کردند. در نتیجه جایگاه سیاسی خود را در حاکمیت آلعثمان به مانند ادوار پیشین بازیافتند. با وجود این، کوشش جریان مدرسی در حل و فصل مسالمتآمیز مناقشه بایزید اول و تیمور گورکانی، نتیجهای نداشت. پس از آن نیز با شکست در جنگ آنقره در 804/1402 دوران زمامداری یلدرم بایزید به سر آمد و حکومت عثمانی در آستانه فروپاشی قرار گرفت.دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790646120130522The Immigration of Chechens and Circassians to Zarqā: cultural and political Consequencesمهاجرت چچنیها و چرکسیها به زرقاء: پیامدهای فرهنگی و سیاسی55676222410.22059/jhic.2013.62224FAیونسفرهمندگروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، واحد علوم و تحقیقات، دانشگاه آزاد اسلامی، تهران، ایرانقدریهتاج بخشادانشآموخته دکتری تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشگاه تهران0000-0001-6761-0952Journal Article20161226The aim of the present study is to investigate the background and causes of Chechens and Circassians’ immigration to Syria (Al-<span style="text-decoration: underline;">Sh</span>ām). In the wake of Russia's expansionist policies in the Muslim regions of the North Caucasus and the Black Sea coastal towns, the Russians seized these regions in 1281 AH. The consequence of the occupation of these regions was the displacement of a large number of Circassian and Chechen Muslim tribes. On the other hand, the Ottoman state in 1296- 1327 AH due to a conflict with Russia, accommodated a number of Chechens and Circassians’s refugees in Syria (Al-<span style="text-decoration: underline;">Sh</span>ām) with the aim of using them in various parts of economic, political and military activities. The refugees, thanks to the supports of the Ottoman Empire, founded the city of Zarqā near the headwaters of Zarqā River. They improved the economic-commercial situation of Zarqā and served in World War I as the Ottoman forces. After the World War I, they turned Zarqā into a haven for independence seekers and even some of them were killed for the freedom and independence of Jordan.این مقاله زمینهها و علل مهاجرت طوایف چچنی و چرکسی به شام را بررسی خواهد کرد؛ سیاستِ توسعه طلبی روسها در مناطق مسلمان نشینِ شمال قفقاز و سواحلِ دریای سیاه و تصرف این مناطق در 1281ق، گروههای بسیاری از مسلمانانِ چرکسی و چچنی را آواره کرد. دولت عثمانی که با روسها درگیر بود، در فاصله سالهای 1296ـ 1327ق، شماری از آوارگان را با هدف به کارگیری آنها در فعالیتهای اقتصادی، سیاسی و نظامی، در مناطقی از شام اسکان داد. این پناهجویان به پشتیبانی دولت عثمانی، در نزدیکی رود زرقاء، شهری بدین نام بنا کردند و علاوه بر کمک به رونق اقتصادی و تجاری منطقه، در جنگ اول جهانی به قوای عثمانی خدمات ارزندهای ارائه کردند. آنها پس از جنگ نیز زرقاء را پناهگاه استقلال طلبان کردند و برخی در راه استقلال اردن، کشته شدند.دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790646120130522The Influence of Pilgrimage Caravans and Burial of the Dead in the Holy Shrines on the Relations between Iran and the Ottoman Empire (1343-1264 BC)نفوذ غرب در موسیقینظامی ایران (از اواسط عصر ناصری تا پایان حکومت قاجار)69926222510.22059/jhic.2013.62225FAمصطفیلعل شاطریدانشجوی دکتری تاریخ ایران اسلامی، دانشگاه فردوسی مشهدهادیوکیلیدانشیار گروه تاریخ دانشگاه فردوسی مشهد (نویسنده مسول)Journal Article20161226With Second Erzurum Treaty (1263 AH / 1847 AD) between Iran and the Ottoman Empire, it was thought that the disagreement between the government of Iran and Ottoman on border issues and also the problem of pilgrimage to the Holy Shrines would be resolved. But the traffic of Iranian pilgrimage caravans to the Holy Shrines, which sometimes carried the dead bodies, made new problems in the relations between Iran and the Ottoman Empire. Ottoman officials at borders prevented the dead bodies and kept the passengers into quarantine in Khanaqain, because of their fear of spreading diseases such as cholera, typhoid, plague, etc. Using the analytical- historical method, this article deals with political, economic and social problems of carrying the dead bodies to the Holy Shrines in relations of two countries.پس از تأسیس دارالفنون و سفرهای ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه به اروپا، فرهنگ غربی در ایران نفوذ و گسترش زیادی یافت. یکی از تأثیرات فرهنگ غربی در حوزه موسیقی بویژه موسیقی نظامی بود. این مقاله با بهره گیری از روش توصیفی-تحلیلی و با استفاده از اسناد و منابع کتابخانهای در پی پاسخ به این پرسش است که تأثیرپذیری موسیقیدانان ایرانی و موسیقی نظامی (نقاره خانه) از شیوههای علمی و عملیِ منسجمِ موسیقی نظامی غرب تا چه میزان و چگونه بود؟ یافتهها حاکی از آن است که موسیقی نظامی غرب از اواسط عصر ناصری وارد ایران شد و تا پایان عصر قاجار، گسترش زیادی یافت و رقیبی جدی برای موسیقی نظامی شد؛ هر چند تلاشهای برخی از موسیقیدانان و اعضای انجمنهای ادبی، برای همسان سازی این دو سبک موسیقی بی نتیجه نبود و نوآوریهایی در عرصه موسیقی نظامی پدیدار شد، اما بسیاری از سبکهای کهن موسیقی فراموش شد و الگوهای غربی در موسیقی مورد استقبال فراوان قرار گرفت. غرب گرایی شدید دربار قاجار و موسیقیدانان ایرانی، از عوامل اصلی این تأثیرپذیری بود.دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790646120130522The Influence of Pilgrimage Caravans and Burial of the Dead in the Holy Shrines on the Relations between Iran and the Ottoman Empire (1343-1264 BC)تأثیر کاروانهای زیارتی و دفن مردگان در عتبات عالیات بر مناسبات ایران و عثمانی (1264ـ1343 ق)931086222610.22059/jhic.2013.62226FAشهروزماشینچی ماهریدکتر در تاریخ ایران بعد از اسلامJournal Article20160607With Second Erzurum Treaty (1263 AH / 1847 AD) between Iran and the Ottoman Empire, it was thought that the disagreement between the government of Iran and Ottoman on border issues and also the problem of pilgrimage to the Holy Shrines would be resolved. But the traffic of Iranian pilgrimage caravans to the Holy Shrines, which sometimes carried the dead bodies, made new problems in the relations between Iran and the Ottoman Empire. Ottoman officials at borders prevented the dead bodies and kept the passengers into quarantine in Khanaqain, because of their fear of spreading diseases such as cholera, typhoid, plague, etc. Using the analytical- historical method, this article deals with political, economic and social problems of carrying the dead bodies to the Holy Shrines in relations of two countries.انتظار میرفت پس از انعقاد عهدنامه ارزروم دوم در 1263ه.ق/ 1847م میان ایران و عثمانی، اختلاف مرزی و نیز منازعه بر سر تسلط بر عتبات، فروکش کند. اما رفت و آمد کاروانهای زیارتی ایرانی که گاه جنازههایی برای دفن در عتبات همراه داشتند، مشکلات تازهای پیش روی دو دولت ایجاد کرد. مأموران مرزی عثمانی از ورود اجساد به عتبات به بهانه ترس از شیوع بیماریهایی چون وبا، حصبه و طاعون جلوگیری و مسافران را در خانقین قرنطینه میکردند. رفتار ناپسند این مأموران با زائران ایرانی، موجب بروز مشکلاتی در مناسبات دو کشور شده بود. در این مقاله با روش تاریخی تحلیلی، مشکلات سیاسی و اجتماعی و اقتصادی برآمده از حمل اجساد به عتبات عالیات، در مناسبات دو کشور، بررسی شده است. آغاز دوره جدیدی از درگیریهای شیعی ـ سنی، تحیمل هزینههای اضافی بر زائران به سبب قرنطینه و تعرفههای گمرکی و افزایش جمعیت و نفوذ شیعیان در عراق به بهانه همراهی با اجساد، بخشی از پیامدهای، منازعه جدید بود.دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790646120130522A Survey on Relations between the Delhi Sultans (602/1205-932/1525) and Chishtiyya and Suhrawardiyya Masterمناسباتِ سلاطین دهلی با مشایخ چِشتیه و سهروردیه1091226222710.22059/jhic.2013.62227FAمحسنمعصومیدانشیار گروه تاریخ و تمدن ملل اسلامی، دانشگاه تهرانسعیدشیرازیعضو هیئت علمی بنیاد دایرة المعارف اسلامیJournal Article20140415The Sufis had a great role in Islam promulgation in India Subcontinent when they migrated to India. <em>Chishtiyya</em> and <em>Suhrawardiyya</em> are considered as the first Sufi sects that entered into this land. Contemporary with the Delhi Sultans power peak in 7<sup>th</sup> and 8<sup>th</sup> centuries, they obtained great spiritual influence among the people from different strata. This caused the majority of Delhi Sultans to have close and respectfully relations with Sufis. They tried to attract them toward their courts to obtain legitimate and support for their reigns, from both political and governmental aspects. The mastersof these two sects had different stances, whereas most of Chishtiyya mastersrefused entering into political and governmental affairs, <em>Suhrawardiyya</em> masters accepted some responsibilities such as “Sheikh- ul- Islam”. In this essay the relations between the mentioned Sufis sects and Delhi Sultans, and especially the most important changes of their relationships, are studied in details.صوفیان نقش مهمی در ترویج اسلام در شبه قاره هند داشتند. چشتیه و سهروردیه از نخستین طریقههای صوفیانه بودند که به شبه قاره هند راه یافتند و در سدههای هفتم و هشتم هجری، همزمان با اوج اقتدار سلاطین دهلی (حک: 602-932)، مشایخ این دو طریقت، نفوذ معنوی زیادی در بین طبقات مختلف مردم یافتند. این موضوع موجب شده بود تا بیشتر سلاطین دهلی، رابطه دوستانه و محترمانهای با صوفیان داشته باشند و بکوشند با به خدمت گرفتن آنها در امور سیاسی و حکومتی، برای خود مقبولیت و مشروعیت، کسب کنند. نگرش مشایخ چشتیه و سهروردیه درباره ارتباط با سلاطین و پرداختن به امور سیاسی متفاوت بود. مشایخ چشتیه، غالباً از پرداختن به امور سیاسی و حکومتی امتناع میکردند، اما مشایخ سهروردیه از آغازِ تشکیل حکومت سلاطین دهلی، عهدهدار برخی از مناصب مهم حکومتی چون «شیخ الاسلام» شدند. این مقاله مناسبات سلاطین دهلی با مشایخ چشتیه و سهروردیه را بررسی کرده است.دانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790646120130522چکیدههای انگلیسی176223110.22059/jhic.2013.62231FAJournal Article20170708 English Abstracts, English Abstracts, English Abstracts,English Abstracts,English Abstracts,English Abstracts,English Abstracts,English Abstracts,English Abstracts,English Abstracts,English Abstracts,English Abstracts,English Abstracts,English Abstracts,,English Abstracts,English Abstracts,English Abstracts,English Abstracts,English Abstracts,English Abstracts, English Abstracts,English Abstracts,,English Abstracts,English Abstracts,English Abstracts,English Abstracts,English Abstracts,English Abstracts,English Abstractsدانشکده الهیات و معارف اسلامی دانشگاه تهرانپژوهشنامه تاریخ تمدن اسلامی2228-790646120130522شناسنامه علمی به انگلیسی096223010.22059/jhic.2013.62230FAJournal Article20170708شناسنامه علمی به انگلیسی