Document Type : Research/Original/Reqular Article
Author
Abstract
Keywords
کارکرد ابریشم و نقش بازرگانان ارمنی در اقتصاد و سیاست صفویان
(از دورۀ شاه عباس یکم تا پایان حکومت صفویان)
ابوطالب سلطانیان[1]
(دریافت مقاله: 26/10/1390 - پذیرش نهایی: 19/06/1391)
چکیده
فراوانی تولید ابریشم و اهمیت آن به عنوان یک کالای صادراتی و استراتژیک، سبب اتخاذ سیاست انحصار آن توسط شاه عباس یکم (996-1038ق) و در پی آن بهکارگیری بازرگانان مجرّب ارمنی در اجرای این سیاست گردید. از این رو، این مسئله مطرح است که این سه عامل مرتبط (ابریشم، سیاست انحصار و بازرگانان ارمنی) چه تأثیری بر یکدیگر داشته و نقش آنها در اقتصاد و سیاست صفویان متأخر چه بوده است؟ برای بررسی دقیقتر این نقش، پس از نگاهی به کم و کیف تولید ابریشم، کوشش شده است تا علل اتخاذ سیاست انحصار ابریشم و نیز علل بهکارگیری بازرگانان ارمنی به مثابه مجریان این سیاست بررسی شود. بازرگانان ارمنی با تواناییهای خاص فردی و گروهی خود، توانستند بازار های نوینی برای ابریشم ایران در بازارهای جهانی بیابند. بر این اساس، بررسی سه عامل مرتبط مذکور در اقتصاد ابریشم نشان میدهد که آنها نه تنها بر روابط و سیاست خارجی ایران تأثیر گذاشتند، بلکه سبب گسترش بازرگانی خارجی، افزایش واردات پول و مسکوکات، برقراری موازنه در تجارت خارجی شده و موقعیت اقتصادی ـ اجتماعی بازرگانان دست اندر کار ابریشم را نیز ارتقا دادند.
کلید واژهها: ابریشم، بازرگانان ارمنی، تجارت خارجی، سیاست انحصار، صفویان.
مقدمه
هدف اصلی این نوشته بررسی کارکرد سه عامل اصلی و مرتبط به هم، یعنی ابریشم، بازرگانان آن (به ویژه ارمنیان) و سیاست انحصار در چرخۀ اقتصاد ابریشم در دوره صفویان متأخر است. هرچند بررسیهایی ـ بیشتر از نوع وقایع نگاری- در زمینههای کلی ابریشم و تجارت آن صورت گرفته است، اما نقش و کارکرد این سه عامل مرتبط با یکدیگر که سه ضلع مثلث اقتصادی صفویان متأخر را در حوزۀ اقتصاد ابریشم تشکیل میداد چندان مورد بررسی قرار نگرفته است.
اقتصاد ابریشم نه تنها طیف وسیعی از جامعۀ صفوی را در بخشهای تولید، توزیع، بافندگی فروش و صادرات آن به کار گرفته بود، بلکه به روند تکاملی صنعت نساجی نیز سرعت بخشید. در این رابطه، شاردن مینویسد که فراوانی محصول ابریشم سبب افزایش مهارت ایرانیان در صنعت ابریشم شده و دستگاههای ریسندگی و بافندگی که صنعت گران ایرانی ابداع کردهاند همانند ابزار اروپائیان است (صص80-370). از سوی دیگر، افزایش تولید ابریشم خام و مرغوب در نواحی مختلف کشور و اهمیت اقتصادی و سیاسی این کالا، آن را به یک کالای استراتژیک صادراتی تبدیل کرده بود و اتخاذ سیاست انحصار و هدفمند ساختن صادرات ابریشم و محصولات آن توانست، ضمن افزایش صادرات، بر روابط اقتصادی ـ سیاسی ایران با دیگر کشورها نیز تأثیر گذارد به گونهای که از آن پس سفارتهایی که به خارج انجام میشد، غالباً همراه با عدلهای ابریشم بوده است.
اما شاه عباس برای اجرای سیاست انحصار ابریشم، به بازرگانان ارمنی روی آورد. این رویکرد وی نیز بیشتر به تجربیات و ویژگیهای فردی و اجتماعی ارمنیان باز میگشت. عواملی که به نظر میرسند بر افزایش صادرات ابریشم و گسترش بازارهای آن تأثیرگذار بودند. از این رو، در بخش دیگری از این نوشته، نقش بازرگانان ارمنی، به عنوان یکی از عوامل سهگانۀ یادشده و مجریان این سیاست مورد بررسی قرار خواهد گرفت. زیرا آنان حوزۀ تجارت ابریشم را در بازارهای جهانی و در قلمروهای نوینی گسترش دادند که این قلمروها نیز چنانکه باید هنوز شناخته نشدهاند، همچنان که نقش و علل کامیابی آنان نیز در این قلمروها به خوبی بررسی و ارزیابی نشدهاند.
بنابر آنچه گفته شد، چند پرسش بنیادی در اینجا مطرح است. از جمله این که کم و کیف تولید ابریشم ایران به چه میزان بوده و به عنوان یک کالای استراتژیک، چه کارکردهایی داشته و چه تأثیری در اقتصاد و سیاست صفویان متأخر داشته است؟ مهمترین دلایل اتخاذ سیاست انحصار چه بود و نقش بازرگانان ارمنی به عنوان عاملان اجرای این سیاست چگونه بوده است؟ و این که مجموع سه عامل یاد شدۀ چه دستاوردهایی برای شاه، کشور و بازرگانان ابریشم داشته است؟ فرضیه های مناسب این پرسشها از این قرار است: انبوه ابریشم تولیدی ایران، به عنوان مهمترین کالای صادراتی، توانست از طریق انحصار به صادراتی هدفمند تبدیل گشته و از این راه بر روابط اقتصادی ـ سیاسی خارجی تأثیر گذارد. دیگر اینکه، مجریان ارمنی آن توانستند ابریشم ایران را در مهمترین مراکز تجاری سراسر جهان آن روز معرفی و عرضه نمایند و از این راه، ضمن افزایش واردات پول و فلزات قیمتی، سبب برقراری موازنۀ تجارت خارجی شده، استقلال مالی کشور را ارتقاء دهند و از سویی موقعیت اقتصادی ـ اجتماعی خود را بهبود بخشند.
نگاهی به مهمترین مراکز و میزان تولید ابریشم
برآورد میزان تولید ابریشم و کم و کیف این محصول، به عنوان نخستین عامل تأثیرگذار بر اقتصاد صفویان، از اهمیت زیادی برخوردار است. پرورش کرم ابریشم از دیر باز یکی از مهمترین حرفۀ بخش گسترده ای از مردم ایران به شمار میرفت. زیرا وضعیت جغرافیایی و اقلیمی ایران زمینۀ مساعدی را برای ایجاد چنین شغلی فراهم کرده بود. از این رو، تولید ابریشم در مناطق گوناگون ایران رایج بوده است. بنا به گزارش جغرافیدانان مسلمان، منطقۀ طبرستان از دیر باز یکی از مراکز مهم تولید این محصول بوده است. چنانکه اصطخری نیز اشاره میکند: «از همۀ طبرستان ابریشم بسیار خیزد به خاصه به آمل» (ص172). وی سپس میافزاید: «از اصناف طبرستان جامههای ابریشمین و صوف خیزد... و [نیز] ابریشم و جامههای نیکو خیزد از گرگان و [اما] تخم ابریشم گرگانی را در طبرستان ابریشم نخیزد» (همو، 172-173). ابن حوقل بر این باور است که اصل ابریشم گرگان و طبرستان از مرو بوده است (ص171). بنا بر این، نتیجهای که از این گزارشها میتوان گرفت، این است که خراسان که در مسیر باستانی راه ابریشم قرار داشت نخستین دریافت کننده و پرورش دهندۀ کرم ابریشم در ایران بوده است. سپس این حرفه در مسیر شمالی کوهپایه های البرز، از شرق به غرب گسترش یافته به گونهای که مازندران و ناحیۀ شرق آن در اوایل قرن چهارم هجری از مراکز مهم تولید ابریشم بوده است. در دوره های بعد، این حرفه در نواحی گیلان بیشتر گسترش یافت، چنانکه در عصر صفویه از مراکز مهم تولید این محصول گردید. سیاح ونیزی «جوزافا باربارو»، که از لنکران به سوی آستارا حرکت کرده و در مسیر ساحلی تا مازندران پیش رفته است، شاهد باغهای درخت توت و پرورش کرم ابریشم بود. همو مینویسد که بهترین پارچه های ابریشمی را در این نواحی میبافتند (سفرنامههای ونیزیان در ایران، 100). پس از طبرستان و گیلان، تولید ابریشم به نواحی قفقاز و نواحی مرکزی ایران مانند کاشان، یزد، کرمان و دیگر مناطق نیز رسیده است. تاورنیه در یزد باغهای توت بسیار دیده و این شهر را یکی از مراکز مهم تولید ابریشم توصیف کرده است (تاورنیه، 121). سیاحان اروپایی که در دورۀ صفویه از ایران دیدن کردهاند، به گونهای دقیقتر مراکز تولید ابریشم ایران را مشخص کردهاند. بنا بر گزارش «آدام اولئاریوس» و «ژان شاردن»، مهمترین این مراکز عبارت بودند از گیلان (به ویژه رشت، لاهیجان و فومن)، مازندران، خراسان، شیروان، قراباغ، گرجستان، ارمنستان، آذربایجان، نیز نواحی مرکزی ایران چون یزد و کاشان و کرمان. اما در مورد حجم تولید، آمار و ارقام ارائه شده در نوشتههای آنان باهم تفاوت دارند. با این همه، اطلاعاتی را که اولئاریوس (ص320) و شاردن (ص 369) در مورد میزان تولید ابریشم بدست میدهند دقیقتر به نظر میرسد و میتوان آن را به صورت جدول زیر نشان داد:
گزارش شاردن در دهۀ 1670م |
گزارش اولئاریوس در سال 1637م |
||
10000 |
1- گیلان عدل |
8000 |
1- گیلان عدل[2] |
2000 |
2- مازندران عدل |
2000 |
2- مازندران عدل |
3000 |
3- خراسان عدل |
3000 |
3- شیروان عدل |
3000 |
4- آذربایجان عدل |
5000 |
4- گرجستان و ارمنستان عدل |
2000 |
5- کرمان عدل |
2000 |
5- قرهباغ عدل |
2000 |
6- گلستان عدل |
|
|
22000 |
جمع عدل |
20000 |
جمع عدل |
ارقام فوق و نیز برآوردهایی که کمپانیهای هند شرقی انگلیس و هلند از مقدار تولید و صادرات ابریشم در دورۀ شاه عباس یکم (حک 996-1038ق) ارائه دادهاند، نیز تخمینی که «هانوی» ارائه میدهد، بیانگر آن است که تولید ابریشم از زمان شاه عباس یکم، با استقرار امنیت در سراسر ایران رو به افزایش نهاده و تا دورۀ شاه سلیمان (حک 1077-1105ق) به اوج خود، یعنی به 22000 عدل در سال رسیده بود (Hanway, pp. 6-8). یکی دیگر از دلایل این افزایش تولید آن بود که ایران در این زمان در مجموع یک دورۀ صلح طولانی را با همسایگانش میگذراند. بنا به اظهار منابع، از کل ابریشم تولید شده در سال، نزدیک به 1000 عدل ـ برابر یک بیستم تولید ـ به مصرف داخلی میرسید و بقیۀ آن توسط بازرگانان ایرانی و خارجی، نیز توسط کشتیهای پرتغالی و کمپانیهای انگلیسی و هلندی و فرانسوی به هند، روسیه، عثمانی، ایتالیا و سایر دول اروپایی صادر میشد.
موضوع دیگر در رابطه با تولید ابریشم، نوع و کیفیت این محصول بود که سبب آوازۀ آن در سراسر جهان شده و خریداران بسیاری در ممالک گوناگون یافته بود. نوع
و کیفیت ابریشم ایران درجات مختلفی داشت که میتوان آن را به شرح زیر طبقهبندی کرد:
1ـ ابریشم درجه یک معروف به ابریشم «میلانی» که به علت مشکلات تابیدن آن کمتر تولید میشد، ولی از گرانترین نوع ابریشم به شمار میرفت که در خراسان تهیه میشد و بیشتر آن به هندوستان صادر میگردید (فلور، 37).
2ـ ابریشم «شعربافی» که به ابریشم «زربفت» هم معروف بوده است.
3ـ ابریشم «لاجی»[3] که ابریشم مرغوب گیلان بود و اروپائیان آن را «لاکی» یا «لژی»[4] مینامیدند و به ابریشم خرواری هم معروف بود.
4ـ ابریشم «شیروانی» که در شیروان و گنجه و شماخی تولید میشد و جنس آن به کیفیت ابریشم لاجی نبود. به این ابریشم در اروپا «آرداس»[5] میگفتند و در ایران به ابریشم «کدخدا پسند» یا «تاجر باب» معروف بود.
5- ابریشم قراباغ که معروف به «ستاکارنا»[6] که برآمده از نام قلعۀ کارنا بود که در میان توتستان قرار داشت، نیز ابریشم گنجه «ستا گنجی» و ابریشم شماخی که به اروپا صادر میشدند و در آن جا معروف بودهاند (پاسدر ماجیان، 299).
6ـ ابریشم «لاس» که پستترین نوع محسوب میشد و دارای الیاف خشن و رگه دار بود. این نوع ابریشم بیشتر در مازندران به عمل میآمد و در اروپا به ابریشم «سالواتیکا»[7] معروف بود (فلور، 37؛ شاردن، 370 ).
از ابریشم محصولات بسیار متنوعی چون انواع پارچه های زربفت و سیم بافت، البسه و قالی تهیه میکردند. بنا به گزارش شاردن، مهمترین محصولات ابریشمی ایران عبارتند از: دیبا و پرنیان، تافته، ابریشم موج دار دانه ریز، اطلس (ساتن)، نخ ابریشم، دستار قزلباش، شال کمر، دستمال و پارچههای ابریشمی مخلوط با نخ و پشم شتر و بز (شاردن، 370-380). ابریشم خام و نیز محصولاتی که از آن تهیه میشد، از مهمترین اقلام صادراتی این دوره به شمار میرفتند. تولید ابریشم در ایران سبب پیدایش حرفه های گوناگون و رونق اقتصادی در داخل کشور شده بود؛ از این رو شمار زیادی تولید کننده و فروشنده، نیز انواع کارگاههای بافندگی در شهرهای مختلف با محصولات گوناگون ابریشمی، در صحنۀ اقتصاد ایران پدیدار شدند. شاردن مینویسد: «چون ابریشم در ایران یک محصول فراوان و پیش پا افتادهای میباشد، ایرانیان در صنعت آن تبحر و مهارت بسزایی یافته و در این رشته کارخانههای صنعتی بسیار شایان توجهی در کشورشان به وجود آمده است. صنعتگران ایرانی دستگاههای ریسندگی و بافندگی، دوکها و چرخهایی برای باز کردن پیله ابریشم ابداع کردهاند که تقریباً همانند وسایل اروپائیان است» (همانجا). بر این اساس، باید گفت که در دورۀ مورد بحث، اقتصاد ابریشم در ایران کارکردهای چندگانهای داشت که یکی از آنها توسعه و تکامل صنعت نساجی بود.
علل اتخاذ سیاست انحصار ابریشم
سیاست انحصار تجارت ابریشم که با اهداف اقتصادی ـ سیاسی اتخاذ شده بود، بر افزایش صادرات و گسترش تجارت خارجی تأثیر داشته است. همچنان که در پیش اشاره شد، تولید ابریشم در نواحی ابریشم خیز، از دیر باز بخش قابل توجهی از جامعه را به خود مشغول نموده بود که از نظر اقتصادی حائز اهمیت بود. بر این اساس،حتی پیش از انحصاری شدن تجارت ابریشم، این کالا جایگاه مهمی در اقتصاد وبازرگانی خارجی ایران یافته بود. از این رو، شاه عباس یکم با آگاهی از چنین جایگاهی، دریافته بود که این کالای استراتژیک میتواند نقش مهمی را در روابط اقتصادی و سیاسی ایران با دول غرب و شرق ایفا نماید و در صدد برآمد تا داد و ستد آن را به انحصار خویش درآورد. برای توضیح بیشتر پیرامون علل اتخاذ چنین سیاستی به موارد زیر میتوان اشاره نمود:
نخست این که تا پیش از انحصار ابریشم، بخش عظیمی از این محصول به عثمانی صادر میشد. اما انحصاری کردن خرید و فروش ابریشم میتوانست از صادرات آن به عثمانی جلوگیری نموده و در نتیجه به لحاظ نظامی به اقتصاد جنگی آن کشور، به عنوان یک دشمن دیرینه ضربه زند. در ربط با چنین سیاستی گفته شد که «ابریشم گیلانات را به جهت صلاح مملکت که مبادا تجار به جانب روم برند و به جهت دخل تمغا منافع عظیم عاید عساکر ایشان شود، قرق نموده بودند» (خواجگی اصفهانی، 39).
دوم این که از دیدگاه اقتصادی، صدور ابریشم به خارج، برای ایجاد موازنۀ تجارت خارجی، برای ایران اهمیت حیاتی داشته است. زیرا موازنۀ تجاری ایران با کشورهای غربی گرچه مثبت بوده است، اما در تجارت با کشورهای شرقی، به ویژه با هندوستان منفی بود. گذشته از این، شاه عباس در نخستین سالهای سلطنت خود دریافته بود که داد و ستد بازرگانی ایران با کشورهای بیگانه چندان رونقی ندارد و به سبب افزونی واردات بر صادرات، از ارزش مقدار سرمایههای نقدی کاسته شده است (فلسفی، 14). از این رو، با افزایش صادرات ابریشم، ایران مقدار زیادی پول مسکوک و فلزات گرانبها وارد مینمود که با آن، هم نظام گردش پولی کشور سر و سامان مییافت و هم بخشی
از نابرابری تجاری ایران ـ به دلیل کمبود معادن نقره و طلا ـ با شرق، به ویژه
با هندوستان جبران میشد (Frrier, 441). از سویی، با سپری شدن قرن دهم/ شانزدهم، حجم نقرۀ وارده به بازارهای اروپا از جنوب آمریکا افزایش یافته و همراه با عوامل دیگر، قیمتها به طور چشمگیری افزایش یافته بودند. نتیجۀ چنین وضعی، افزایش و فشار تورم و نیاز بیشتر ایران به نقره بود. این عامل نیز بر اهمیت صدور ابریشم و مبادلۀ آن را به پول نقد دو چندان مینمود. به همین سبب بود که ایران در قراردادها و دادوستدهای خارجی خود با کمپانیهای اروپایی، به معاملات نقدی ابریشم اصرار میورزید. همچنین، صدور ابریشم و واردات بیشتر پول و فلزات گرانبها، بر درآمد شاه میافزود و او را در ساماندهی تشکیلات اداری و نظامی و تحقق بخشیدن آرمانهایش یاری میرساند.
سوم این که به لحاظ سیاسی، انحصار ابریشم ابزار مناسبی برای مقابله با یکه تازیهای پرتقالیها در تجارت خلیج فارس، به ویژه در تجارت ابریشم محسوب میشد
و شاه عباس با آن میتوانست تا حدی با خودسریهای آنان برخورد نماید. از اینرو
شاه عباس، هم برای اتخاذ سیاست معقولانه در برابر نفوذ پرتقالیها و هم
برای تأثیرگذاری بر روابط خارجی ایران با دیگر کشورها، تجارت ابریشم را به انحصار خویش درآورد. این نکته را هم باید یادآور شد که انحصار تنها در بر گیرندۀ ابریشم
نبود، بلکه کالاهای دیگری چون فیروزۀ خراسان، مروارید بحرین (به دلیل کمبود
معادن طلا و نقره در ایران) و شورۀ شهر لار را نیز در بر میگرفت. همچنین صدور
اسب نیز به نوعی در انحصار شاه بود و میبایست با اجازۀ وی انجام میشد (فلسفی، 14).
نکته دیگر اینکه، گرچه انحصار ابریشم و ساماندهی تشکیلات مربوط به آن را در سالهای 1620-1630، دست آورد بزرگی برای شاه میدانند، لیکن برخی پیامدهای منفی آن را نیز نباید از نظر دور داشت. از جملۀ چنین پیامدهایی، نا خشنودی تولید کنندگان آن از محدودیتهای ایجاد شده در داد و ستد آزاد این کالا بود که میتوانست حتی بر میزان تولید آن نیز تأثیر منفی داشته باشد،[8] اما در پی سست شدن و شکسته شدن انحصار در روزگار جانشینان شاهعباس یکم و رونق یافتن داد و ستد آزاد ابریشم، تولید آن نیز رو به افزایش نهاد. چنان که طبق گزارش اروپائیان، میزان آن در سال 1047ق/1637م به 20000 عدل و در دهۀ 1670م (1081ق)، یعنی در دورۀ شاه سلیمان (حک 1077-1105)، به 22000 عـدل رسیده بود (اولئاریوس، 320؛ شاردن، 369).
نقش بازرگانان ارمنی در اجرای سیاست انحصار
پیش از آن که به علل روی آوری شاه عباس به ارمنیان و به خدمت گرفتن آنان بپردازیم، نگاهی کوتاه به پیشینۀ زیستی آنان برای شناخت بیشتر این قوم تجارت پیشه ضروری به نظر میرسد.
ارمنیان پیش از مهاجرت در زیست گاه اصلی و تاریخی خود، یعنی در نواحی مرزی شمال و شمال غربی ایران ـ ارمنستان، گرجستان، شیروان، نخجوان و جلفای ارس ـ ساکن بودند. آنان بزرگترین جمعیت مسیحیان ایران را تشکیل میدادند و وابسته به کلیسای «گری گوری» بودند (لاکهارت، 86)، اما دلیل اصلی مهاجرت، یا به عبارت دیگر کوچ اجباری ارمنیان از سرزمینهای اصلیشان، جنگها و درگیریهای طولانی میان دو امپراتوری ایران و عثمانی بود. این مفهوم را از گزارش پیترو دلا واله[9] نیز میتوان دریافت: «شاه دستور داده است این عده را از نقاط مختلف به اصفهان کوچ دهند تا در حوالی مرزهای مجاور ترکها نباشند و خطر از دست رفتن و اسارت آنان بدست ترکها منتفی شود. به طور کلی، شاه تا حد امکان حوالی مرزها را از سکنه خالی کرده و آنها را به مرکز انتقال داد و زمینهای دیگری در اختیارشان گذاشت تا هم بقای آنان در مملکت تضمین گردد و هم شهر اصفهان بزرگتر و ثروتمندتر و زیباتر شود» (دلا واله، 36). بنا به دلایل یادشده، شاه عباس یکم در فاصلۀ سالهای 1013 تا 1017، هزاران نفر از ارمنیان را از نواحی مرزی یادشده به مناطق داخلی ایران کوچاند و در شهرهایی چون تبریز، قزوین، گیلان، انزلی، دربند و کاشان اسکان داد. وی ارمنیان جلفای ارس را که در حدود سه هزار خانوار بودند، در آن سوی زاینده رود اصفهان و در محلهایی چون عباس آباد، شمس آباد و به ویژه در محلی که بعدها به یاد وطنشان ـ جلفای ارس ـ به جلفا معروف شد اسکان داد (Du Mans, 182).
به طور کلی، ارقام دقیقی از تعداد ارامنۀ مهاجر در دست نیست، اما تاورنیه شمار آنان را 27000 خانوار و شاردن حدود 30000 خـانوار نوشتهاند (تاورنیه، 56؛ شاردن، 25-26). به نظر میرسد که این آمار غیر از آن سه هزار خانواری است که از جلفای ارس به جلفای اصفهان انتقال یافتهاند، زیرا آن 30000 خانواری را که شاردن یاد میکند تنها از مناطق ارمنستان و گرجستان به مازندران کوچانده شده بودند (شاردن، همانجا). از سوی دیگر، جمعیت ارمنیان جلفای اصفهان، به دلیل عنایت خاص شاه و برخورداری از امکانات بهتر، رو به افزایش نهاده بود. چنان که در دورۀ صفویان متأخر جمعیت جلفا بین 30000 تا 35000 تن بر آورد شد. کل جمعیت آنان را نیز در تمام ایران تا 170000 تن نوشتهاند (لاکهارت، 86؛ کمپفر، 186).[10]
همچنان که اشاره شد، شاه عباس برای اجرای سیاست انحصار به بازرگانان ارمنی روی آورد و البتهپ این رویکرد وی نیز علل گوناگونی داشت که مهمترین آنها عبارت بودند از:
1. ناکارآمدی و برخی موانع تجار ایرانی (غیر ارمنی) در عرصههای بازرگانی بینالمللی. برای اجرای سیاست انحصار، نیازمند به بازرگانان توانمند و کارآزمودهای بود که بتوانند بازارهای نوینی را در ممالک دور دست بیابند و ابریشم تولیدی ایران را در آن بازارها عرضه نمایند. شاه عباس دریافته بود که بازرگانی در قلمروهای مختلف جهان، به ویژه در کشورهای دوردست مسیحی نشین اروپا، تواناییها و شرایط خاصی را میطلبد که بازرگانان ایرانی چندان از عهدۀ آنها برنمیآیند. در این راستا میتوان به دو نمونۀ مشخص اشاره نمود. یکی این که او در سال 1017 یکی از قـــــزلباشان به نام «دنگیزبیک روملو» را با یک پرتقالی به نام «آنتونیو دوگوویا»[11] به عنوان سفیر، به منظور ایجاد اتحاد بر ضد ترکان عثمانی و توسعۀ روابط تجاری، به نزد «فیلیپ» پادشاه اسپانیا فرستاد. شاه افزون بر هدایای لازم، 50 عدل ابریشم نیز برای بازاریابی و فروش آن در آن کشور، به همراه سفیر فرستاد. اما این سفیر، به جای فروش ابریشم و برگرداندن بهای آن به خزانه، تمامی آن را بر اثر اغوای همراه پرتقالیاش به پادشاه اسپانیا پیشکش نمود. افزون بر این، او اشتباهات دیگری نیز مرتکب شده بود که پس از ورود به ایران محکوم به مرگ گردید (سیوری، 100).
با وجود این، شاه بار دیگر یک تاجر زادۀ اصفهانی را با مقدار زیادی ابریشم برای تجارت به ونیز فرستاد. اما او نیز آزمونی بهتر از آن سفیر پس نداد و پس از فروش ابریشم، با پول آن به عیش و نوش پرداخت. لیکن در آنجا، حکومت ونیز باقی ماندۀ اموال تاجر عیاش را توقیف نموده و موضوع را به آگاهی پادشاه ایران رساند. در پی آن، شاه عباس طی فرمانی به تاریخ 1018، خواجه صفر ارمنی را با شخصی دیگر، مأمور پیگیری و دریافت اموال باقیماندۀ شاهی کرد (مکاتبات شاه عباس اول، 7 ). از سوی دیگر، چون بازرگانان مسلمان به دلایل مذهبی و دشواری انجام مراسم دینی در کشورهای غیر مسلمان، دچار مشکلات و موانعی میشدند، چندان تمایلی به بازرگانی با ملل غیر مسلمان در سرزمینهای دوردست را نداشتهاند. از اینرو، شاه عباس به بازرگانان ارمنی که مجربتر نیز بودند روی آورد (شاردن، 367).
2. تواناییهای فردی و تجربه های اقتصادی ارمنیان. گذشته از موانع یادشده در مورد بازرگانان ایرانی، به کار گیری ارمنیان در بازرگانی خارجی دو علت اساسی دیگر نیز داشته است: یکی آموختهها و تجربه های آنان و دیگر ویژگیهای فردی، روحی و اجتماعیشان بود. ارمنیان پیش از آن که توسط شاه عباس به کار تجارت گمارده شوند، قومی تجارت پیشه بوده و تجربۀ لازم را در این زمینه به دست آورده بودند. بسیاری از آنان سراسر اروپا را گشته و به مخاطرات بازرگانی در کشور های دور دست آگاهی یافته بودند. منابع حاکی از آن است که ارمنیان از راه تجارت در سرزمین اصلی خود به ثروت و مکنتی هم دست یافته بودند. حتی شمار زیادی از آنان در همان سرزمینهای اولیۀ خود به تجارت ابریشم نیز مشغول بودهاند. به مثل، هنگامی که تبریز پایتخت صفویان شده بود، شمار زیادی از ارمنیان در آنجا نیز به تجارت مشغول بودند و از نقاط گوناگون ابریشم و دیگر کالاها را به آن جا وارد و یا از آن جا به نواحی دیگر صادر میکردهاند (سفرنامه های ونیزیان در ایران، 13-412). ارمنیان در زمان شاه تهماسب یکم (حک 930-984) در تجارت با ترکان، ونیزیان و بازرگـانان انگلیسی به رقابت میپرداختند و نسبت به آنان، به دلیل بومی بودن، از شناخت و امکانات بیشتری برخوردار بودند. همچنین، آنان آشنایی بیشتری به راهها، شهرها و اوضاع تجاری محلات گوناگون داشتند کـه بازرگانان بیگانه از آن محروم بودند (see: Ferrier, 434-435).
در کنار این تجربیات، خصوصیات فردی و سختکوشیشان قرار داشت که آنان را از هر لحاظ برای بازرگانی در سرزمینهای دوردست شایسته تر مینمود. منابع نشان میدهند که ارمنیان افرادی صرفهجو، سختکوش و در مسافرتهای طولانی سریعالسیر و خستگی ناپذیر بودند. با این همه، یکی از مهمترین ویژگیهای آنان که در تجارت خارجی آنان را نسبت به بازرگانان ایرانی ممتاز مینمود، آشنایی آنان با زبانهای اروپایی بود. به همین دلیل، بهتر میتوانستند با اروپائیان ارتباط بر قرار کنند و چون مسیحی نیز بودند، بهتر میتوانستند در میان اروپائیان مسیحی بازاریـابی نمایند(ibid, 454-455). تاورنیه که خود بازرگانی جهان دیده و با تجربه بود، بازرگانان ارمنی را افرادی قانع، صرفه جو و سخت کوش خوانده است (تاورنیه، 406). این ویژگیها در گزارش دیگری نیز تایید شدهاند: «از خانه با تعدادی تخم مرغ پخته و مقداری شراب حرکت میکنند و با آن اصفهان تا بندر را طی مینمایند... آنان در تجارت مانند کشتیهای تجاری مسلحی هستند، نه خرید میکنند و نه خرج... با چنین آغازی، آنان گاهی به موفقیتهای بزرگی برای خود و اربابانشان دست میابند»(Fryer, 249) .
چنین تجربهها و تواناییهایی بود که ارمنیان را در دیدگاه شاه عباس برای بازرگانی خارجی ابریشم در اولویت قرار میداد. از این رو، وی کسانی از آنان را که شایستهتر تشخیص میداد انتخاب مینمود و به هر یک به اندازۀ استعدادش بارهای ابریشم تحویل میداد تا در کشورهای دیگر بفروش رسانند. آنان پس از بازگشت به کشور، بهای ابریشم را به نرخی که شاه تعیین کرده بود میپرداختند و از سود آن هزینههای سفر و مزد خویش را بر میداشتند (تاورنیه، 405-406).
نقش بازرگانان ارمنی در توسعۀ تجارت جهانی ابریشم
در پی اجرای سیاست انحصار، هرچند که محدودیتهایی در خرید و فروش آزاد ابریشم به وجود آمد، اما سبب افزایش و گسترش بازرگانی خارجی آن گردید. چنانکه اشاره شد، تجارت داخلی ایران بیشتر در دست عناصر ایرانی و غیر ایرانی، چون یهودیان، هندیان و دیگران بود. اما تجارت خارجی برعکس بیشتر در دست ارمنیان بود که کارگزاران پادشاه و بزرگان مملکتی به شمار میرفتند. اینان با کوششهای بسیار بیشترین سهم را در داد و ستد ابریشم ایران با دیگر کشورها و مراکز مهم اقتصادی جهان آن روز به خود اختصاص داده بودند. از این رو، برای شناخت بیشتر نقش آنان، باید گسترۀ حوزه های بازرگانی خارجی و فعالیتهای انجام شده در آن حوزهها را بیشتر مورد بررسی قرار داد. این حوزهها را به لحاظ جغرافیایی میتوان به دو بخش کلی تقسیم کرد:
1. حوزۀ کشورهای شرقی: بازارهای این حوزه عبارت بودند از کشورهای همسایه، شبه قارۀ هند و دیگر قلمروهای آسیایی. تا زمانی که بازرگانی ایران با این کشورها از راههای شرقی و جنوب شرقی ایران انجام میشد، بازرگانان ارمنی در مراکز تجاری ترانزیتی مهمی چون کابل، قندهار و هرات مستقر بودند. تجارت ارمنیان با هند، هم به کوشش خودشان و هم با کمک کمپانیهای هلندی و انگلیسی انجام میشد. در این راستا، خواجه نظر که از بزرگان جامعۀ ارمنی جلفای اصفهان به شمار میرفت، در سال 1030ق/1620م از کمپانی هند شرقی انگلیس تقاضای همکاری برای حمل بازرگانان و کالاهایشان به هندوستان و سورات کـرده بود (سلطانیان، 65). همچنین، بسیاری از ارمنیان در بندر عباس مستقر شده و دارای شبکههای تجاری گسترده ای در سراسر هند و هند و چین شده بودند. بازرگانان توانمندی چون خواجه میناس کم شمار نبودند. وی از اهالی اصفهان و یکی از بازرگانان عمده در سورات بود که در دهۀ 1660م (1071ق) به مقیاس وسیعی کار تجاری انجام میداد. او دارای سرمایۀ نقدی زیادی بود و ضمن اجارۀ کشتیهای انگلیسی، خود نیز تعدادی کشتی تجاری در اختیــار داشت (همو، 65-66).
در میان ممالک شرقی، بازرگانی ایران با هندوستان بسیار گستردهتر بود و گذشته از ابریشم، اقلام گوناگونی را در بر میگرفت. مهمترین صادرات ایران به هند ابریشم و کالاهای ابریشمی بود. یکی از بهترین نوع ابریشم تولیدی ایران معروف به «میلانی» بود که در خراسان تولید میشد و بیشتر آن به هندوستان صادر میشد (فلور، 37). گذشته از ابریشم خام، مشتقات آن مانند انواع پارچه های زربفت، شال، البسه، قالی، دیبا و پرنیان و غیره نیز صادر میشدند. البته در مقابل این صادرات به شبه قارۀ هند، کالاهای گوناگونی چون انواع ادویه، پوست، فولاد هندی، فلزات قیمتی، مسکوکات و غیره نیز وارد ایران میشدند. بنا به گزارش «رافائیل دومان»، در صدر این کالاهای وارداتی، پارچههای کتانی هندی قرار داشت که حجم عظیمی از واردات آن کشور به ایران را تشکیل میداد. بخشی از این پارچهها، همراه با دیگر کالاها دوباره در چرخۀ بازرگانی خارجی ایران قرار میگرفت و به دیگر کشورهـا صادر میشد (Du Mans, 180). گذشته از هندوستان، بازرگانی ایران در شرق تا دورترین مناطق آسیا، مانند سیلان، تنکن، جاوه، فیلیپین و جز آن نیز جریان داشت.
از کشورهای دیگری که ارمنیان تمایل زیادی به فعالیتهای تجاری در آن داشتهاند، عثمانی بود. روابط تجاری ایران و عثمانی جز در مواقع جنگها و نا امنیها کما بیش برقرار بود. بازرگانان ایرانی همچنان به ادامۀ بازرگانی با آن کشور از راههای سنتی ـ برخلاف تمایل شاه عباس یکم به برگرداندن تجارت از مسیر عثمانی به راههای دریایی ـ اصرار میورزیدند. زیرا نه تنها شهرهای عثمانی مراکز مهمی برای داد و ستد با اروپائیان و ونیزیان به شمار میرفتند، بلکه نیاز کارگاههای بافندگی آن کشور به ابریشم ایران نیز اجتناب ناپذیر مینمود. بازرگانان ارمنی در «ازمیر» که از مراکز مهم بازرگانی عثمانی محسوب میشد، ابریشم ایران را به اروپائیان، ترجیحاً به فرانسویان، میفروختند. زیرا گفته شد که اینان برخلاف انگلیسیها و هلندیها، بهای ابریشم را به پول نقد میپرداختند (تاورنیه، 93-94). گذشته از ازمیر، ارض روم، حلب و بنادر شرقی دریای مدیترانه نیز از مراکزی بودند که بازرگانی در آنها جنبۀ بینالمللی داشته و ارمنیان از طریق این مراکز، هم با عثمانیها و هم با بازرگانان اروپایی به داد و ستد میپرداختند.
2. حوزۀ کشورهای غربی: منابع حاکی از آن است که حوزۀ تجارت ارمنیان در ممالک غربی گسترده تر و فعالیتهای آنان در این حوزه بیشتر بوده است. روسیه از جملۀ این حوزه بود که بخشی از داد و ستد های تجاری ابریشم در آنجا جریان داشت. حکومت روسیه مایل بود که تمام ابریشم ساحلی خزر از راه این دریا به آن کشور ارسال شود، تا مشتریان اروپایی ناگزیر شوند از بازرگانان روسی خریداری نمایند. در سال 1037ق/1627 «میخائیل رومانف» تزار روس، توسط سفیرش از شاه عباس یکم خواست قراردادی منعقد نماید تا محصولات ابریشم خزر به آن کشور ارسال گردد. در پاسخ وی، شاه عباس 50 عدل ابریشم همراه سفیرش به روسیه فرستاد، اما بستن قرارداد را به بررسی بیشتر موکول کرد (فلسفی، 77). از آن پس، در رفت و آمد های بین دو کشور، سفارت و تجارت با هم انجام میشد. از سال 1078ق/1667م، بازرگانان ارمنی فرصت بهتری برای تجارت در خـاک این کشور بدست آورده بودند. زیرا پس از غلبۀ تزار روس «آلکسی میخائیلویچ» بر سوئدیها، بازرگانان هلندی، فرانسوی و انگلیسی مستقیم از راه روسیه وارد بازارهای تجاری شرق میشدند. این رویداد به بازرگانان ارمنی فرصت میداد تا از راه استراخان در خاک روسیه مسافرت کرده و کالاهای ایرانی، به ویژه ابریشم را به خریداران اروپایی بفروشند. بنا به گزارش «آنتونی جنکینسون»، از ایران ابریشم و کالاهای ابریشمی وارد استراخان میشد و تزار روس ارمنیان را به تجارت در آن شهر تشویق مینمود .(Jenkinson, pp. 58-9) موقعیت انحصاری بازرگانان ارمنی در خاک روسیه، پس از سال 1100ق/1688م، هنگامی استوارتر شده بود که آنان یک قرارداد تجاری با سوئد، مبنی بر این که از راه روسیه به اسکاندیناوی[12] کالا صادر نمایند، بسته بودند 670) Gregorian,).
از سویی، بازرگانان ابریشم ایران با تاجران ایتالیایی، به ویژه ونیزیان هم همکاری و مشارکت تنگاتنگی داشتهاند. آنان ابریشم ایران را از راه های ازمیر و حلب به دریای مدیترانه و سپس به «ونیز» و «لیگورن» یا به دیگر مراکز بازرگانی آن کشور در کرانههای دریای مدیترانه و شبه جزیرۀ «کریمه» انتقال میدادند. از آن نقاط نیز آن را به کشورهای بزرگ اروپایی آن زمان، مانند اسپانیا، لهستان، مجارستان، فرانسه، هلند و انگلستان میفرستادند. در مقابل صدور ابریشم، بازرگانان ارمنی از ونیز و نواحی دیگر، پول و فلزات قیمتی چون «پیاستر»، «اسکوی طلا» و «سکین» وارد کشور میکردند. گذشته از پول، کالاهایی چون آینه، عینک، قیچی، کهربا، مرجان، شیشه های رنگی برای ساخت پنجره و دیگر کالاهای ونیزی را هم وارد میکردند (Du Mans, 181). گذشته از همکاریهای مشترک، تجار ارمنی نمایندگیهای تجاری خاص خود را در شهرها و بنادر بزرگ اروپا، مـانند «لیـورنو»، «ونیـز» و «آمستردام»، تاسیس کرده بودند. گروهی از بازرگانان توانمند ارمنی نیز در آمستردام موفق شده بودند در تمام طول قرن هفدهم و بخش عظیمی از قرن هیجدهم، موقعیت بازرگانی خود را همچنان حفظ نمایند.
یکی از بازرگانان فعال ارمنی، که کوششهای وی برای گسترش بازرگانی خارجی ایران چندان مورد بررسی قرار نگرفته است «فیلیپ دوزاگلی» بود. وی متولد جلفای اصفهان و فرزند یک زرگر بود. اسناد به دست آمده نشان میدهند که او اقدامات سیاسی- اقتصادی بسیاری را برای گسترش تجارت خارجی ایران انجام داده بود. او در سال 1080ق/ 1669م، با هدف توسعۀ روابط تجاری، همراه با دیگر تجار ارمنی وارد پاریس شد و در آنجا به منظور پیشبرد اهداف خویش، با خواهر زن «تاورنیه»، بازرگان معروفی که سفرنامهاش را میشناسیم، ازدواج کرد (گلبنگیان، 134، 113-114). دوزاگلی سپس مسافرتهایی نیز به هلند، آلمان، سوئد، لهستان، مسکو و ترکیه نمود. اما مهمترین نقش وی در این سفرها، فراهم نمودن بستر های لازم برای استقرار بازرگانان ارمنی در دوک نشین «کورلاند»[13] در سال 1108ق/1696م بود. طبق اسناد موجود، وی در این سال موفق به امضای قراردادی با «دوک دو کورلاند» شد که به موجب آن امتیازاتی برای بازرگانان ارمنی دریافت نمود. از جملۀ این امتیازات، دریافت اجازۀ اقامت، خرید و فروش املاک و فعالیتهای تجاری بود (همو، 140).[14]
همچنان که اشاره شد، ارمنیان به صدور ابریشم از راههای آسیای صغیر و خاک عثمانی به اروپا ـ که راهی راستتر و نزدیکتر بود- تمایل بیشتری نشان میدادند. اما در عین حال، از راههای دریایی نیز هم با کشتیهایی که خود داشتند و هم با کرایه کردن کشتی از کمپانیهای انگلیسی و هلندی، ابریشم و سایر کالاهای ایرانی را به شرق و غرب جهان صادر میکردند. در همین راستا، خواجه پانوس کلانتر، از بازرگانان ارمنی که در لندن اقامت داشت، به نمایندگی از ارمنیان اصفهان، در 22 ژوئن 1688م/1100ق قراردادی را با کمپانی هند شرقی انگلیس در لندن امضا نمود تا این کمپانی کالاهای تجاری ارمنیان را از راه دریا به اروپا حمل نماید (گلبنگیان، 138).
بدینسان، ارمنیان در تجارت خارجی ابریشم و در داد و ستد با ممالک شرق و غرب جهان آن روز نقش مثبتی داشتند. با کوششهای آنان، بازرگانی خارجی ایران در این دوره به موازنۀ مناسبی با غرب دست یافت و کسری موازنۀ آن با شرق، به ویژه هندوستان نیز تا حد زیادی جبران گردید. با صدور ابریشم و برقراری موازنۀ تجاری، درآمد کشور نیز افزایش یافت. ایران با درآمد های حاصل از فروش ابریشم ـ که در بهترین شرایط آن را بین دو میلیون تا دو میلیون و پانصد هزار لیره (ششصد تا هفتصد و پنجاه هزار تومان) برآورد کردهاند ـ گذشته از کالا، مقدار زیادی فلزات گرانبها و مسکوکات وارد مینمود که به گفتۀ شاردن بدون آنها گردش پولی کشور تقریباً نا ممکن بوده است (ص369). این امر بیانگر اهمیت اقتصادی ابریشم و نیز از جملۀ دلایلی به شمار میرود که شاه عباس تجارت آن را به انحصار خویش در آورده و ارمنیان را در آن به کار گرفته بود. از دیگر نتایج اقتصادی تجارت ابریشم، برقراری و تقویت روابط ایران با کشور های اروپایی و انعقاد قرارداد های اقتصادی و سیاسی با آنها بوده است. همچنین، عرضۀ ابریشم به بازار های جهانی سبب شهرت و آوازۀ بیشتر ایران در جهان آن روز شده بود.
3. ارتقاء جایگاه اقتصادی- اجتماعی بازرگانان ارمنی: یکی از نتایج مشارکت بازرگانان ارمنی در اقتصاد ابریشم، ارتقاء جایگاه آنان در نظام اقتصادی- اجتماعی جامعۀ صفوی بود. گسترش و رونق بازرگانی خارجی ابریشم و در پی آن ثروت و اعتباری که نصیب ارمنیان شده بود، سبب ارتقای موقعیت اقتصادی- اجتماعی آنان در داخل و خارج گردید. ارمنیان، با هماهنگی و همکاری یکدیگر، شبکۀ گسترده ای را در تجارت بینالمللی، از شرق تا غرب ایجاد کرده بودند. البته این نکته را نیز نباید از نظر دور داشت که گرچه سیاست انحصار با همان شدت روزگار شاه عباس یکم ادامه نیافت، اما بازرگانان قدرتمند ارمنی، به عنوان پیشگامان تجارت ابریشم، پس از انحصار نیز همچنان در عرصه های جهانی فعال باقی ماندند. با این همه، از همان دورۀ انحصار، آنان یک قدرت بزرگ اقتصادی و سیاسی را به وجود آورده بودند. از این رو، چون در بازرگانی و اقتصاد کشور نقشی بنیادی یافته بودند، شاه نیز نمیتوانست در تصمیمات سیاسی و اقتصادی خود آنان را نادیده بگیرد. با چنین جایگاه و اهمیتی که یافته بودند، کمپانیهای انگلیسی، هلندی و فرانسوی نیز هرکدام پیوسته ترجیح میدادند که در مسائل گوناگون به گونهای با بازرگانان ارمنی کنار آیند و روابط خود را با آنان بهبود بخشند تا از همکاری بیشتر آنان برخوردار شوند. زیرا آنان نه تنها توان رقابت و مخالفت با بازرگانان ارمنی را نداشتند، بلکه چنین روشهایی را اصلاً به سود خود نمیدیدند. به عنوان مثال، در سال 1028ق/ 1618م، هنگامی که شاه عباس فروش ابریشم را به مزایده گذاشته بود، ارمنیان با کوششهای کارگزاران انگلیسی برای خرید آن به رقابت برخاسته و بهای آن را تا 50 تومان در هر عدل افزایش دادند. در نتیجه، انگلیسیها و هلندیها به ناچار از خرید ابریشم در آن سال چشم پوشیدند (Ferrier, 455). همچنین، فعالیت و رقابت گستردۀ بازرگانان ارمنی در مارسی فرانسه، در سال 1031ق/1621م، خشم بازرگانان فرانسوی را برانگیخته بود. بدینسان، ارمنیان موقعیت تجاری خود را در صحنه های بازرگانی بینالمللی، با وجود رقابتهای سخت کمپانیها و بازرگانان بیگانه حفظ کردند و تبدیل به عناصری بنیادی در اقتصاد صفویان گردیدند. آنان از این راه توانستند به ثروتهای هنگفتی نیز دست یابند، به گونه ای که تعدادی از آنان از ده الی بیست هزار تومان و برخی دیگر نیز بیشتر از اینها ثروت اندوخته بودند (Du Mans, 183). یکی از معتبرترین ایشان به نام خواجه پطرس بود که گفته شد بعد از فوت، چهل هزار تومان پول مسکوک نقد، غیر از خانههای شهری و ییلاقی، جواهرات، ظروف طلا و نقره، نیز اثاث منزل قیمتی به جای گذاشته بود (تاورنیه، 406). همچنین، بـرادران «شری مانیان»[15] از ثروتمندترین و مهمترین بازرگانان ارمنی جلفا به شمار میرفتند که کاتولیک مذهب بودند. آنان با ثروت خود کلیسای زیبایی را برای پدران روحانی ژوزوئیت بنا نهاده بودند (گلبنگیان، 118). روی هم رفته، کامیابی ارمنیان در بازرگانی خارجی این دوره، افزون بر تجارب و تواناییهای فردی آنان که در پیش اشاره شد، به چند عامل دیگر نیز بستگی داشت:
الف. با پشتیبانی و حمایتی که شهریاران صفوی از ارمنیان جلفای اصفهان میکردند، آنان نیز دلگرم شده و خود را تابع ایران و تجارت را نیز منبع درآمد مهمی برای کشور خود میدانستند (Gregorian, 669).
ب. همچنان که در بالا اشاره شد، ارمنیان توانایی بالایی در رقابت با کمپانیهای بزرگ خارجی داشتهاند. به مثل، رویداد مهم سال 1028ق/ 1618م سبب شد که نه تنها کمپانی انگلیسی در رقابت با ارمنیان، انحصار صدور ابریشم خام به اروپا را از دست دهد، بلکه از آن پس دیگر اروپائیان نیز در مزایدههای شاه عباس برای فروش ابریشم، حریف ارمنیان نشدند و در نتیجه انحصار صدور ابریشم را از دست دادند.
ج. بازرگانان ارمنی جلفای نو، اتحاد و تواناییهای خاصی را برای تجارت، چه در مسیرهای مهم خشکی، و چه در مسیرهای دریایی داشتند. از این رو، در تمام مسیرهای تجاری بین ایران و هند، هند و عثمانی، آسیای مرکزی و عثمانی، ایران و اروپا، و ایـران و روسیه فعال شده بودند (Ibid, 699).
افزون بر تجارت خارجی، ارمنیان در اقتصاد داخلی نیز فعال بودهاند. آنان با ایجاد دکانهایی در بازارها و همراه با یک شبکۀ ارتباطی منظم در سراسر کشور، با هم در تماس بودند. ارمنیان در اصفهان نیز بازاری به نام خود داشتند که در دهانۀ ورودی بازار اصفهان واقع بود. در این بازار، کالاهایی چون ماهوتهای انگلیسی، هلندی و ونیزی همراه با برخی اجناس دیگر که مورد توجه ایرانیان بود، به مشتریان عـرضه میکردند (تاورنیه، 388-389). در برابر این یگانگی و انحصار ارمنیان، کـوششها و رقابتهای بازرگانان انگلیسی و هلندی، چندان موفقیت آمیز نبود.
فرجام کار بازرگانان و اقتصاد ابریشم در روزگار پایانی صفویان
بیگمان، رونق اقتصادی در یک کشور، تا حد زیادی به ثبات سیاسی، آرامش، پشتیبانی و تساهل اجتماعی حکومت بستگی دارد. منابع حاکی از آن است که تا زمانی که آزادیها و عزت ارمنیان برقرار بود، به همان نسبت داد و ستد آنان نیز رونق داشت. اما با آشکار شدن تدریجی نابسامانیهای سیاسی حکومت در روزگار پایانی صفویان، آنان نیز دچار تنگناهای سیاسی- اجتماعی شده و کسب و کارشان به کسادی گرایید. بنا به گزارش سانسون، در روزگار شاه سلیمان، مسیحیان بنا به تعداد افرادشان، از پانزده سالگی میبایست مبلغی به عنوان جزیه میپرداختند (سانسون، 134). هرچند که سانسون از رفتار شاه سلیمان نسبت به مسیحیان ابراز رضایت میکند، اما در مجموع وی نمیتواند برخی رفتارهای ناپسند شاه و مقامات را نادیده بگیرد. در همین راستا، کمپفر نیز داستان 21 دوشیزۀ ارمنی را بیان میکند که شاه سلیمان فریب کارانه آنان را به کمک کلانتر جلفا ربوده و به حرمسرای خود برده بود (کمپفر، 62). وزیر اعظم شاه، شیخ علیخان زنگنه نیز در آغاز نسبت به اقلیتها سخت گیر بود. وی در برابر حقی که به ارمنیان برای انجام آداب و مناسک دینیشان داده بود، مالیات جدیدی به مبلغ 200 تومان بر آنان بست (همو، 186-187).
روی هم رفته، از زمان شاه سلیمان اذیت و آزار، تبعیضها و تعصبات مذهبی نسبت به ارمنیان که مهمترین نقش را در اقتصاد ابریشم داشتهاند، روبه فزونی نهاد. آنان گهگاه بر اثر طغیان متعصبان شیعه، یا بر اثر قانون ناعادلانه ای که به نو مسلمانان حق دعوی نسبت به دارایی خویشاوندان خود میداد دچار زحمت و رنج میشدند (لاکهارت، 86). هرچند که گفته شد شاه سلطان حسین (حک 1105-1135ق) پادشاهی مهربان بود و تمایل به تجدید امتیازات مسیحیان داشت، اما وی نیز تحت تأثیر اطرافیان متعصب خود قرار داشت که دیدگاههایش را تغییر میدادند. البته این نوع تنگناها در دورۀ پایانی صفویان منحصر به اقلیت ارمنی نبود، بلکه یهودیان، هندیان و دیگر اقلیتها نیز که نقشی در اقتصاد داشتهاند، به نسبت تحت فشار قرار گرفته بودند. با این همه، گفته شد که مجتهدان و روحانیان شیعه نسبت به مسیحیان کمتر خشونت میورزیدند تا نسبت به زرتشتیان و یهودیان (لاکهارت، همانجا).
به لحاظ اقتصادی نیز عوامل دیگری بر تجارت آنان صدمه زد. عیار پول ایران در دورۀ شاه سلیمان رو به نزول نهاد و از سوی دیگر، حکومت مغولی هند پوشیدن زربفتهای ایرانی را برای رعایای خود قدغن کرده بود. همچنین، دیگر همسایگان ایران نیز از آن پس چندان استقبالی از پارچههای ابریشمی ایران نمیکردند (سانسون، 191). در بازارهای اروپا هم ابریشم ایران با رقیبان سختی چون ابریشم سوریه، ایتالیا، عثمانی رو به رو شده بود.
در چنین شرایطی و در حالی که موقعیت اقتصادی ـ اجتماعی ارمنیان روبه ضعف مینهاد، قدرتهای اروپایی و کمپانیهای هند شرقی، تهاجم گسترده ای را برای تصرف بازارهای ایران آغاز کرده بودند. پادشاهان صفوی، چون شاه سلیمان و شاه سلطان حسین، نه تنها از این دگرگونیها آگاه نبودند، بلکه توانایی رویارویی با آنها را نیز نداشتند. از این رو، جلفای نو دیگر نمیتوانست همانند یک بازوی نیرومند اقتصادی، در خدمت این پادشاهان عمل نماید (Gregorian, 671). چنین حوادثی در حالی روی میداد که قدرت نوینی در روسیه، همسایۀ شمالی ایران، در حال ظهور بود، و قدرت کمپانی هند شرقی انگلیس نیز در هند رو به فزونی مینهاد. این دو در اندیشۀ چیرگی بر ارمنیان و یا در صورت امکان به خدمت گرفتن آنان بودند.
در دوره محاصره اصفهان و استیلای افغانان بر پایتختِ صفویان نیز ارمنیان مورد اذیت و آزار بیشتری قرار گرفتند. در همان شرایط بحرانی، درباریان شاه به منظور سودجویی از ارمنیان، که هنوز بازرگانان ثروتمندی به شمار میرفتند، آنان را تحت فشار قرار داده و آزار مینمودند (گیلانتز، 37، کروسینسکی، 55). پس از اشغال اصفهان به دست محمود، وی بر ارمنیان، اروپائیان، مسلمانان و مولتانیان جریمهها و مالیاتهای سنگینی بست و به بهانههای گوناگونی از ایشان پول نقد، پیشکش، خلعت و غیره میستاند. محمود نخست غرامتی به مبلغ هفتاد هزار تومان بر ارمنیان جلفا بست که هفده هزار تومان آن را به نقد و باقی را سند گرفت. اما چون ارمنیان در زمان تعیین شده نتوانستند ماندۀ آن را بپردازند، چهار تن از سران ایشان را که از جمله یکی کلانتر جلفا بود کشتند تا توانستند 53 هزار تومان دیگر را بستانند. افزون بر این، دکانهایی را که صاحبان آنها در اصفهان کشته شده یا گریخته بودند، به دستور محمود گشودند و غارت کردند (گیلانتز، 91-92). در پی این رویدادهای تلخ، منابع مالی ارمنیان نیز سخت کاهش یافت و سرانجام بسیاری از آنان به تنگدستی و بیچارگی افتادند.
نتیجه
در این پژوهش، نقش و کارکرد سه عامل مرتبط با اقتصاد ابریشم یعنی کم و کیف تولید ابریشم، سیاست انحصار و نقش بازرگانان ارمنی در صادرات و فروش آن، بررسی شد. تولید انبوه محصول ابریشم به تنهایی کارکردی چندگانه در اقتصاد کشور داشته است: ایجاد اشتغال در بخشهایی از جامعه مانند بخشهای تولید، توزیع و در صنایع جنبی آن، تأثیر بر روند تکاملی کارگاه های نساجی، بافندگی و غیره. اتخاذ سیاست انحصار ابریشم توسط شاه عباس یکم سبب شد تا این محصول به عنوان یک کالای استراتژیک جنبۀ سیاسی نیز به خود گیرد و صادرات آن هدفمند گردد و صدور آن به کشورهای مخاصم مانند عثمانی و پرتقال تحت نظارت درآید. افزون بر این، سفارتهایی که از آن پس به دیگر کشورها انجام میشد، معمولاً با عدلهای ابریشم، برای معرفی و فروش همراه بود. سفارتهایی که میتوان به آنها نام «سفارتهای ابریشمی» نیز اطلاق نمود.
یکی دیگر از پیامدهای سیاست انحصار بهکارگیری بازرگانان ارمنی، به عنوان مجریان این سیاست، در چرخۀ اقتصاد ابریشم بود. اینان از آن روی که با زبانهای اروپایی آشنایی داشتند و هم این که در میان همکیشان مسیحی خود بهتر میتوانستند بازاریابی نمایند، نیز ویژگیهای فردی و جمعی و روحیۀ خاصی که داشتند توانستند ابریشم ایران را به قلمروهای مختلفی در سراسر جهان معرفی و عرضه نمایند که برخی از این قلمروها، مانند ناحیۀ «کورلاند»، در این پژوهش شناسایی و معرفی شدهاند. در عین حال هنوز تمام این حوزهها به خوبی شناخته نشدهاند و پژوهشهای بیشتری را در این زمینه میطلبند. بدینسان، به یاری و کوشش بازرگانان مجرب ارمنی و اتخاذ سیاست انحصار، صادرات ابریشم به کشور های مختلف افزایش یافت و بازرگانی خارجی نیز رونق چشمگیری یافت. در پی آن، با ورود پول و فلزات گرانبها، تعادلی در بازرگانی خارجی ایران ـ که از کسری موازنه رنج میبُرد ـ به وجود آمد و کشور به یک ثبات پولی و مالی دست یافت. افزون بر اینها، جایگاه اقتصادی ـ اجتماعی بازرگانان ابریشم نیز در جامعه ارتقا یافت.
با این همه، دورۀ طلایی تجارت ابریشم، همانند موقعیت ممتاز بازرگانان ارمنی آن، از دورۀ شاه سلیمان، در اثر سوء سیاست حاکمان و تنگناهای سیاسی ـ اجتماعی، رو به افول نهاد و در دورۀ استیلای افغانان به پایان خود رسید. همراه با انحطاط داخلی، رقیبان سرسختی نیز در بازار های جهانی برای ابریشم ایران پیدا شدند که در مجموع پیامدهای مخربی برای اقتصاد ابریشم ایران به همراه داشتهاند.
[1]. استادیار دانشگاه گیلان. رایانامه: a-soltanian@guilan.ac.ir
[2]. هر عدل را اولئاریوس 216 پوند و شاردن 276 پوند ذکر کردهاند که معادل 36 من بوده است. ولی باید دانست که یک من وزن معمول ایران در زمان شاه عباس یکم در سراسرکشور یکسان نبوده است. به مثل، یک من، در تبریز معادل سه کیلو، در گیلان معادل شش کیلو و در شماخی و قراباغ مساوی با هشت کیلو بوده است.
[3]. لاجی در لفظ محلی گیلان به معنی لاهیجان است.
[4]. Legi/legee
[5]. Ardass/Ardasett
[6]. Seta carna
[7]. Salvatica
[8]. بهمثل، شرایط انحصار، مالیات سنگینی را برخریداران آزاد ابریشم تحمیل می نمود. به گونه ای که خرید یک بار ابریشم به صورت آزاد، برای صادرات 12 تومان و برای مصرف داخلی 4 تومان مـالیات داشت (سیوری، 177). در چنین شرایطی، گفته شد که تولید کنندگان ابریشم ناگزیر بودند که آن را نزدیک به نصف بهای واقعی به شاه بفروشند. در حالی که شاه آنرا به هر بهایی که میخواست به مشتریان خارجی می فروخت. از این رو، سیاست انحصار نارضایتی تولید کنندگان ابریشم را در پی داشت، به گونه ای که منابع شورش رعایای گیلانی به رهبری غریبشاه را دست کم یکی از پیامدهای آن می دانند. هرچند که این شورش در سال 1039 و پس از در گذشت شاه عباس روی داد، اما به نظر میرسد که جانشین وی شاه صفی (حک 1038- 1052)، از مدت ها پیش عمق این نا رضایتی ها را دریافته بود. ازاین رو، وی در همان روزهای نخستین سلطنتش فرمان لغو انحصاررا صادر کرد (خواجگی اصفهانی، 39). با این همه، این فرمان نتوانست مانع شورش شود که در طی آن شورشیان به انبارها و اموال خاصه در رشت و لاهیجان یورش برده و آن هارا غارت کردند (همو، 50-53). گفته شد که در حمله به انبارهای دولتی در رشت، شورشیان 200 خروار (59 هزارکیلوگرم ) ابریشم خام را مصادره و بین خود تقسیم کردند. این شورش سر انجام با کشته شدن حدود 8 هزار نفر و زیانی در حدود 300 هزار تومان به اموال دولت و کمپانی های خارجی سرکوب شد (معتضد، 160- 162).
[9]. Pietro della valle
[10]. شاه عباس یکم در فرمانی، که در گنجینۀ کلیسای وانگ موجود است، دستور ساختن کلیسای بزرگ « وانگ» را برای آنان صادر کرد ( رائین، 114-115). افزون بر این، از منابع چنین برمی آید که ارمنیان جلفای اصفهان، از امتیازات دینی و اجتماعی بسیاری برخوردار بودهاند. گذشته از آزادی کامل در اجرای مراسم و تشریفات دینی، حق ساختن کلیسا و تعمیر معابد، خرید و فروش خانه و املاک را نیز داشتند و میتوانستند مانند ایرانیان لباس بر تن کنند و از زیور آلات گـرانبها استفاده نمایند ( تاورنیه، 408؛ لاکهارت، 86). در امور حقوقی و قضایی نیز پیرو مقررات شرعی و عرفی ایران نبوده و قاضی و کلانتر از میان خود انتخاب میکردند. کلانتر یا حاکم جلفا که از ارمنیان بود، با موافقت شاه به کارهای حکومتی رسیدگی میکرد. تعیین کدخدایان محلات، ریشسفیدان اصناف، رسیدگی به اختلافات کسبه و اصناف، شکایات رعایا و برزگران در مسائل حقوقی و جزایی، نیز جمعآوری مالیاتها و عوارض دیوانی از جملۀ وظایف کلانتر بهشمار مــیرفتند (رائین، 30).
[11]. Antonio de Gouveia
[12]. شامل کشورهای نروژ، سوئد و دانمارک.
[13]. کورلاند ناحیه ای در لتونی واقع در غرب خلیج ریگا بود.
[14]. اسناد مربوط به این قرارداد در مجله بررسی های تاریخی، ش2، سال 7 موجود است.
[15]. Cherimanian